کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیابانزایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
desertification
بیابانزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فرایند تخریب پوشش گیاهی در مناطق خشک و نیمهخشک و در حاشیۀ بیابانها
-
واژههای مشابه
-
بیابان
واژگان مترادف و متضاد
شورهزار، بادیه، بدو، برهوت، تیه، دشت، صحرا، صحرایبیآبوعلف، فلات، قفر، نجد، وادی، هامون ≠ آبادی
-
بیابان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: viyāpān و viāvān] biyābān دشت؛ صحرا؛ زمین پهناور و بیآبوعلف.
-
بیابان
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِمر.) صحرای بی آب و علف ، دشت لم یزرع .
-
بیابان
لغتنامه دهخدا
بیابان . (اِ مرکب ) پهلوی «ویاپان » ، سمنانی «بیه بون » ، سنگسری «بیه بن » ، سرخه ای «بیه ون » ، شهمیرزادی «بیه بون » ، بی آب و علف ، لاسگردی «بیه بن » گیلکی «بیابان » دشت و صحرا. صحرای بی آب و علف . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). بفتح اول هم آمده است...
-
بیابان
لغتنامه دهخدا
بیابان . (اِخ ) طایفه ای از طوایف ناحیه ٔ مکران . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 101).
-
بیابان
دیکشنری فارسی به عربی
بطل , صحراء
-
بیابان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: biyâvun / hömuna طاری: biyâvun طامه ای: biyâvun طرقی: biyâvun کشه ای: viyâbun نطنزی: biyâvun
-
بیابان
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sahrâ / hömuna طاری: biyâvun طامه ای: biyâbun طرقی: biyâvun کشه ای: sahrâ نطنزی: viyâvun
-
بیابان گرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) biyābāngard ۱. کسی که در بیابانها میگردد.۲. کسی که در بیابان زندگی میکند.۳. چادرنشین.
-
بیابان نشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) biyābānnešin کسی که در بیابان و در زیر چادر زندگی میکند؛ صحرانشین.
-
بیابان نورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) biyābānnavard انسان یا حیوانی که در بیابانها میگردد؛ بیابانگرد.
-
ice desert
بیابان یخ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیا، علوم جَوّ] هر پهنۀ قطبی با پوشش دائمی یخ یا برف، بدون هیچ پوشش گیاهی، بهجز برف سرخ یا برف سبز گاهبهگاه
-
بیابان گرد
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص مر.) بدوی ، چادرنشین .