کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بگردم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بگردم
لهجه و گویش تهرانی
قربان رفتن، تشویق، دورت بگردم
-
واژههای مشابه
-
دورت بگردم
لهجه و گویش تهرانی
قربان و صدقه رفتن
-
جستوجو در متن
-
وَر دورِت شُم
لهجه و گویش گنابادی
war doret shom در گویش گنابادی یعنی دورت بگردم ، قربانت بروم ، فدایت شوم ، دوست دارم
-
گره گرنگ
لغتنامه دهخدا
گره گرنگ . [ گ ِ رِه ْ گ ِ رِ ن َ ] (اِ مرکب ) مجموع بسته های خرد و کوچک و بزرگ که غالباً پیره زنان در صندوق یا صندوقچه ٔ خود دارند. دستارهای خرد و بزرگ که در آن چیزها بسته اند: در گره گرنگم بگردم شاید دگمه ای به این رنگ پیدا کنم .
-
چارباغ
لغتنامه دهخدا
چارباغ . (اِخ ) و در حضرت دهلی نام باغی بنا کرده ٔ نواب جملة الملک اعتمادالدوله بهادر دستور الاعظم هندوستان . (آنندراج ). نام باغی در حوالی دهلی . (ناظم الاطباء) : نسیم آسا به گرد سر بگردم چارباغش رابهر باغی که بنشیند دل من آشیان سازم .صائب (از آنندر...
-
شو
لغتنامه دهخدا
شو. [ ش َ / شُو ] (اِ) شب است که عربان لیل خوانند، چه در فارسی بای ابجد و واو بهم تبدیل می یابند. (برهان ). بیشتر اهل تبرستان چنین تکلم کنند. (انجمن آرا) : چو روچ آیه بگردم گرد گیتی (کویت )چو شو آیه (گرده ) به خشتی وانهم سر.باباطاهر (از حاشیه ٔ برهان...
-
خالی
لغتنامه دهخدا
خالی . (اِخ ) حسن بیک . وی از شعرای دربار جهانگیر پادشاه هندوستان بوده است . وفاتش بسال 1021 هَ . ق . اتفاق افتاد و این بیت او راست :عشق خوبان وفاکیش ندارد سودی سر آن شوخ بگردم که جفاکیش بود.(قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2019).
-
یکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yeki ۱. یک تن.۲. (ضمیر) یک شخص نامعلوم.۳. (ریاضی) یک عدد از چیزی.۴. (قید) یکبار.۵. (قید) [قدیمی] لختی؛ زمانی: ◻︎ برآنم که گرد زمین اندکی / بگردم ببینم جهان را یکی (فردوسی: ۵/۵۳۶).〈 یکی بودن: (مصدر لازم) [مجاز] متحد بودن.〈 یکی شدن:...
-
جفا کردن
لغتنامه دهخدا
جفا کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جفا ورزیدن . گران شدن بر کسی . ستم کردن . آزردن کسی را. بدی کردن . بدرفتاری کردن . بیدادگری . مقابل وفا کردن : اﷲاﷲ این جفا با ما مکن لطف کن امروز را فردا مکن . مولوی .دربانم رها نکرد و جفا کرد. (گلستان سعدی ). شا...
-
قلاش
لغتنامه دهخدا
قلاش . [ ق َل ْ لا ] (ص ) زیرک حیله گر. این کلمه فارسی است زیرا در کلام عرب شین پس از لام وجود ندارد. (اقرب الموارد). مردم بی نام و ننگ و لوند و بی چیز و مفلس و ازکائنات مجرد را گویند. (برهان ) (آنندراج ). مکار و میخواره و باده پرست و خراباتی و مقیم ...
-
لنگر
لغتنامه دهخدا
لنگر. [ ل َ گ َ ] (اِ) جائی را گویند که در آنجا همه روزه طعام به مردم دهند. (جهانگیری ). جائی که آنجا طعام به فقراء دهند. (غیاث ). خانقاه . محل اجتماع یا خوردنگاه صوفیان . جائی که هر روز ازآنجا به مردم طعام برسد، از این است که خانقاه را نیز لنگر گوین...
-
ابوتمیم
لغتنامه دهخدا
ابوتمیم . [ اَ ت َ ] (اِخ ) معدبن علی . هشتمین خلیفه ٔ فاطمی مصر، ملقب به مستنصر باﷲ (از 427 تا 487 هَ . ق .). ناصرخسرو علوی از جانب او حجت جزیره ٔ خراسان بود:ای در کمال اقصای حد همچون هزار اندر عدددین امام حق معد، بر فضل تو مانا گوا.روی خدا و دل عال...
-
گر
لغتنامه دهخدا
گر. [ گ َ ] (حرف ربط و شرط) مخفف اگر، و کلمه شرطیه است . کردی گر (اگر). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) : گر خدو را بر آسمان فکنم بی گمانم که بر چکاد آید. طاهر فضل .هرکه باشد تشنه و چشمه نیابد هیچ جای بی گمان راضی بباشد گر بیابد آبکند. شهید بلخی .نکو گف...