کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکوس
لغتنامه دهخدا
بکوس . [ب َ ] (اِخ ) رجوع به باکوس و تاریخ علوم عقلی شود.
-
واژههای مشابه
-
ابن بکوس
لغتنامه دهخدا
ابن بکوس . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن بکوس شود.
-
ابراهیم بن بکوس
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن بکوس . [ اِم ِ ن ِ ب َ ] (اِخ ) عشاری ، معروف به ابن بکوس . مکنی به ابواسحاق . طبیبی ماهر و مترجمی زبردست بوده است و زبان سریانی و عربی نیکو میدانسته و او یکی از بیست وچهار طبیب است که عضدالدوله ٔ دیلمی در سال 368 هَ .ق . بخدمت بیمارستان ع...
-
جستوجو در متن
-
گستن
لغتنامه دهخدا
گستن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) کوفتن چنانکه بکوس ، یعنی بکوب . (آنندراج ) (انجمن آرا). اصح «کستن » با کاف تازی است .
-
ابراهیم بن بکس
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن بکس . [ اِم ِ ن ِ ب َ ک ُ ] (اِخ ) رجوع به ابراهیم بن بکوس شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بکوس ، مکنی به ابوالحسن . رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) و نیز به علی بن ابراهیم بن بکش شود.
-
کوسیدن
لغتنامه دهخدا
کوسیدن . [ دَ ] (مص ) صاحب جهانگیری در کلمه ٔ کوس به معنی کوفتن این بیت فردوسی را شاهد آورده است : گیاهی که گویم تو با شیر و مشک بکوس و بکن هر دو در سایه خشک . فردوسی .در اینجا، بکوب و بکن ... نیز می توان خواند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ابوالحسن
لغتنامه دهخدا
ابوالحسن . [ اَ بُل ْ ح َ س َ ] (اِخ ) علی بن ابراهیم بن بکوس . طبیبی فاضل و ناقل و مترجمی دانا بود. او مانند پدر خود در خدمت بیمارستان عضدالدوله ٔ دیلمی بود. تألیفات وی کم است و جز رسائلی و ترجمه های چند درفن خود ننوشته و در سال 394 هَ . ق . درگذشت...
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابراهیم بن بکش ، مکنی به ابوالحسن . وی طبیب بود، و در 25 یا 26 ذی القعده ٔ سال 394 هَ . ق . درگذشت . او را مقالاتی کوتاه است . (از معجم المؤلفین ج 7 ص 4 از تاریخ الحکماء قفطی ص 235). و نیز رجوع به ابوالحسن (علی بن ابراهیم بن...
-
ثأوفرسطس
لغتنامه دهخدا
ثأوفرسطس . [ ث َ اُ ف ِ رَ طِ ] (اِخ ) یکی از شاگردان و دوستان ارسطاطالیس و بقولی برادرزاده یا خواهرزاده ٔ او. وی در سال 371 ق .م . متولد شد و پس از ارسطاطالیس در مدرسه ٔ او بنام لوقیا بتدریس مشغول گشت و کتب بسیار تألیف کرد که بعض آنها تا کنون باقی...
-
چوبک
لغتنامه دهخدا
چوبک . [ ب َ ] (اِ مصغر) چوب خرد و کوچک . (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). جبیره و جباره ؛ چوبک هائی که بر استخوان شکسته بندند. کرظة؛ چوبک گوشه ٔ کمان . کظر؛ چوبک گوشه ٔ کمان . قعسری ؛ چوبک که بدان آسیای دستی گردانده شود. (منتهی الار...
-
باکوس
لغتنامه دهخدا
باکوس . (اِخ ) نام رومی دیونیزوس ، خدای تاکستان و شراب و جذبه ٔ عارفانه در نزد یونانیان قدیم . وی سرگذشتی تاریک و مبهم دارد، دیونیزیوس پسر زئوس ومادرش سمله بود و بنابراین مانند هرمس و آپولون و آرتمیس ، از دومین نسل خدایان المپی است . سمله که مورد علا...
-
برزدن
لغتنامه دهخدا
برزدن . [ ب َ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن : آن ساعدی که خون بچکد زو ز نازکی گر برزنی بر او بر یک تار ریسمان . خسروی .اگر آسمان برزمین برزنی و گر آتش اندر جهان درزنی . فردوسی .ای به شب تار تازیان بچپ و راست برزنی آخر سر عزیز بدیوار. ناصرخسرو.تیغ اگر برزدی ...