کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکل
لغتنامه دهخدا
بکل . [ ب َ ] (ع اِ) غنیمت . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || آمیزش . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
بکل
لغتنامه دهخدا
بکل . [ ب َ ] (ع مص ) آمیختن سخن و جز آن ، یقال بکل علینا حدیثه ؛ أی خلطه .(منتهی الارب ). آمیختن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی )(از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). آمیختن سخن و جز آن . (آنندراج ). || بکل السویق بالدقیق . (منتهی الارب ). آمیختن پِس...
-
واژههای مشابه
-
علی بکل لو
لغتنامه دهخدا
علی بکل لو. [ ع َ ب َ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقایی ایران و مرکب از 150 خانوار است که در مانیان و سارک آباد مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 83).
-
جستوجو در متن
-
ریدة
لغتنامه دهخدا
ریدة. [ رَ دَ ] (ع اِ) مطلب و مراد. حدیث : ان الشیطان یرید ابن آدم بکل ریدة؛ ای مطلب و مراد. هو اسم للارادة واصلها الواو و ذکر هنا للفظة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (ص ) ریح ریدة؛ باد نرم . (ناظم الاطباء) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ) (آنند...
-
بکلة
لغتنامه دهخدا
بکلة. [ ب ِ ل َ ] (ع اِ) سرشت و طبیعت و خلقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سرشت . (مهذب الاسماء). طبیعت . (از اقرب الموارد). || هیئت و صورت و حال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). هیئت .(از اقرب الموارد). ج ، بِکَل . (از اقرب ...
-
جریده ٔ القاب
لغتنامه دهخدا
جریده ٔ القاب . [ ج َ دَ / د ی ِ اَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دفتری که عناوین والقاب اعطایی به افراد در آن ضبط میشد : آن سر و صدری که از جریده ٔ القاب بازگشادند افتخار برآمد. سوزنی .خرگدایان بکل برون بردندنام خود از جریده ٔ القاب .سوزنی .
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن عِنبه محدث است . و از علأبن کثیر روایت کند که ابی الأسقع این دعای پیغمبر (ص ) را از بر داشت : «یا موضع کل شکوی و یا شاهد کل نجوی بکل سبیل انت مقیم تری ولا تُری وانت بالمنظر الأعلی ». رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 281 شود.
-
جحمة
لغتنامه دهخدا
جحمة. [ ج َم َ ] (ع اِ) چشم ، به لغت حمیر. (تاج العروس ) (منتهی الارب ) (ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). جحمتا الانسان و الاسد؛ عیناه . ابن سیده گوید: تنها به لغت اهل یمن به معنی چشم است . و به گفته ٔ صاحب لسان : جحمتا الاسد؛عیناه بکل لغة. (از ذیل اقرب...
-
ماشی
لغتنامه دهخدا
ماشی . (ع ص ) رونده و در حدیث است : اِن لِلحاج الماشی بکل خطو سبعماءة حسنة. (منتهی الارب ). رونده . (آنندراج ). به سرعت راه رونده . (ناظم الاطباء). اسم فاعل است و جمع آن مشاة و ماشون و مؤنث آن ماشیة است . (از اقرب الموارد). رونده . ج ، مشاة. (یادداش...
-
اصرم بن حمید
لغتنامه دهخدا
اصرم بن حمید. [ اَ رَ م ِ ن ِ ح َ ] (اِخ ) از شاعران عرب بود و در عقدالفرید این ابیات از وی نقل شده است :رشحت حمدی حتی اننی رجل کلی بکل ثناء فیک مُشتغل خولت شکری ما خولت من نعم فحر شکری لما خولتنی خول . (عقدالفرید ج 2 ص 21 و 22).و رجوع به اصرم بن عبد...
-
خاتم النبیین
لغتنامه دهخدا
خاتم النبیین . [ ت َ مُن ْ ن َ ی ] (اِخ ) خاتم انبیا، مهر پیغامبران . (السامی فی الاسامی ). لقب رسول اکرم : ما کان مُحمدٌ ابا احد من رجالکم و لکن رسول اﷲ و خاتم النبیین و کان اﷲ بکل شی ٔ علیماً. (قرآن 40/33). و آخر ایشان در نبوت و اول در رتبت ... خات...
-
سحار
لغتنامه دهخدا
سحار. [ س َح ْ حا ] (ع ص ) ساحر. (اقرب الموارد). سحر کننده . (آنندراج ). جادو. ج ، سحارون . (مهذب الاسماء). افسونگر. جادوگر. شعبده باز. (ناظم الاطباء) : یأتوک بکل سحار علیم . (قرآن 37/26).بچشمش اندر گفتی کشیده بودستی بسحر سرمه ٔ خوبی و نیکویی سحار. ...
-
غمر
لغتنامه دهخدا
غمر. [ غ َ ] (اِخ ) آبی است به یمامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آبی است از آبهای بنی اسد که خالدبن ولید در جنگهای رده بدانجا فرودآمد. و این آب در وادیی به همان نام غمر است و میان ثجر و تیماء قرار دارد. مردی از مسلمانان گوید : جزی اﷲ عنا طیئافی بلاد...