کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بکرة
معنی
قرقره , نخ پيچيده بدور قرقره , ماسوره , قرقره فيلم , حلقه فيلم , مسلسل , متوالي , پشت سر هم , چرخيدن , گيج خوردن , يله رفتن , تلو تلو خوردن , هرچيزي شبيه قرقره , دورقرقره پيچيدن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بکرة
لغتنامه دهخدا
بکرة. [ ب َ رَ ] (اِخ ) ابوبکرة نقیع، صحابی بود که پدرش حارث یا مسروح نام داشت و او چون در روز طایف از قلعه برچرخ آویخته بزیر آمد آن حضرت صلی اﷲ علیه وآله او رابه ابوبکرة کنیت کرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بکرة
لغتنامه دهخدا
بکرة. [ ب َ رَ ] (ع اِ) تأنیث بَکر. قال ابوعبید: البکر من الابل بمنزلة الفتی من الناس و البکرة بمنزلة الفتاة. (از منتهی الارب ).
-
بکرة
لغتنامه دهخدا
بکرة. [ ب َ رَ ](ع اِ) چرخ چاه و آن چوبی گرد باشد که بر آن جویچه مانندی کنده و رسن بر وی گذاشته آب کشند. (منتهی الارب ). چرخ چاه که با آن آب کشند. ج ، بَکَر، بکرات . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). چرخ چاه . (مهذب الاسماء). چرخی که بر سر چاه نصب کنند. ...
-
بکرة
لغتنامه دهخدا
بکرة. [ ب ُ رَ ] (ع اِ) بامداد. پگاه . (منتهی الارب ). بامداد. پگاه . یقال أتیته بکرة؛ أی باکراً. ج ، بُکَر. (ناظم الاطباء). بامداد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 27) (غیاث ) (مهذب الاسماء). صباح . سحر. غدوه . غدات . مقابل عشی : بکرةً و عشیاً(قرآن 11/19...
-
بکرة
دیکشنری عربی به فارسی
قرقره , نخ پيچيده بدور قرقره , ماسوره , قرقره فيلم , حلقه فيلم , مسلسل , متوالي , پشت سر هم , چرخيدن , گيج خوردن , يله رفتن , تلو تلو خوردن , هرچيزي شبيه قرقره , دورقرقره پيچيدن
-
واژههای مشابه
-
بکره
فرهنگ فارسی معین
(بُ رِ یا رَ) [ ع . بکرة ] (اِ.) بامداد پگاه ، پگاه .
-
بکره
لغتنامه دهخدا
بکره . [ ب ُ رَ/ رِ ] (اِ) میکده و میخانه . (ناظم الاطباء).
-
بکره
لغتنامه دهخدا
بکره .[ ب ُ رَ / رِ ] (از ع اِ) چرخ چاه . (ناظم الاطباء).
-
بُکْرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
اول صبح
-
واژههای همآوا
-
بُکْرَةً
فرهنگ واژگان قرآن
اول صبح
-
جستوجو در متن
-
نخ پیچیده بدور قرقره
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة
-
قرقره فیلم
دیکشنری فارسی به عربی
بکرة