کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بکتاش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تاش
لغتنامه دهخدا
تاش . (اِخ ) (بکتاش ) غلام حارث بن کعب که با رابعةبنت کعب قزداری محبت داشته و حارث بعد از اطلاع هردو را کشته و حکایت این دو را مؤلف موزون کرده بکتاش نام نهاد. (انجمن آرا) (آنندراج ).
-
زلیبا
لغتنامه دهخدا
زلیبا. [ زَ ] (اِ) نوعی از شیرینی که به هندی جلیبی گویند. (آنندراج ). زلوبیا. (ناظم الاطباء). زلابیه . بکتاش . زلوبیا. زلیبیا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
خیل باش
لغتنامه دهخدا
خیل باش . [ خ َ / خ ِ ] (اِ مرکب ) فرمانده ٔ لشکر .چه خوش گفت بکتاش با خیل باش چو دشمن خراشیدی ایمن مباش .سعدی (گلستان ).
-
زلوبیا
لغتنامه دهخدا
زلوبیا. [ زَ / زُ ] (اِ) نوعی از حلوا که از نشاسته و کف دریا و روغن کنجد می سازند. (ناظم الاطباء). زلابیه . زلیبیا. زلی با. بکتاش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زولبیا و زلیبیا شود.
-
بالیم بابا
لغتنامه دهخدا
بالیم بابا. (اِخ ) از مریدان حاجی بکتاش ولی و پیر طریقت بکتاشه است . و در حکم پیر دوم طریقه ٔ بکتاشیه محسوب می شود. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1219).
-
معین الدین
لغتنامه دهخدا
معین الدین . [ م ُ نُدْ دی ] (اِخ ) (میرزا...) علی ، اصل او ازخراسان است اما در درجزین سکنی داشت . مدتی وزیر صفی قلیخان حاکم بغداد بود و سپس وزارت بکتاش خان کرده بعد از فوت بکتاش خان وزیر قم شد. این رباعی از اوست :ای دل به علی اهل سخا را بشناس وز مهر...
-
بگتاش
لغتنامه دهخدا
بگتاش . [ ب ِ ] (ترکی ، اِ مرکب ) مرکب است از لفظ بگ که مخفف بیگ است که بترکی بمعنی صاحب و امیر باشد وتاش بمعنی غلام پس بمعنی مجموعه ٔ صاحب غلامان است و میتواند که بمعنی هم خداوند باشد چه در ترکی لفظ تاش وداش برای اشتراک آید. (غیاث ). رجوع به بکتاش ش...
-
زلیبیا
لغتنامه دهخدا
زلیبیا. [ زِ / زُ ] (اِ) حلوایی است مشهور و عربان زلابیه گویند. (برهان ). شیرینی معروف و آن را زلابی و زلیبا و زلابیه نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از شیرینی که به هندی جلیبی گویند. (غیاث ): زلیبیه ؛ شیرینی معروف و زلابی و زلیبه و زلیبا و ز...
-
صاری صالتق
لغتنامه دهخدا
صاری صالتق . [ ] (اِخ ) یکی از خلفای حاجی بکتاش ولی ، قدّس سره است . مدفن وی معلوم نیست ، با این وصف درویشان ساده لوح طریقت بکتاشی به مزار آی اسپریدون که در جزیره ٔ کُرفه است و مزار سنت نائوم در مناستری واقع در کنار دریاچه ٔ اوخری به نظر مزار صاری صا...
-
احمد قره جه
لغتنامه دهخدا
احمد قره جه . [ اَ م َ دِ ق َ رَج َ ] (اِخ ) وی از خاندان یکی از فرمانروایان ایران است . در جوانی در اثر جذبه ای ترک یار و دیار گفت و شیفته سار سر بصحراها نهاد و عاقبت در اوائل تأسیس دولت عثمانی بآسیای صغیر رسید و در نزدیکی آقحصار بمحلی مقیم گشت و ب...
-
تسلیم اصفهانی
لغتنامه دهخدا
تسلیم اصفهانی . [ت َ م ِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا زین العابدین ، پسر میرزا معین الدین وزیر بکتاش خان حاکم بغداد. وی منشی محمدزمان حاکم کوه کیلویه بود. بیت اول دیوان وی این است :به نامش میکنم اول رقم منشور دیوان راچو تاج شمع زرین می کنم طغرای عنوان را. (...
-
بکتاشیه
لغتنامه دهخدا
بکتاشیه . [ ب ِ / ب َ شی ی َ / ی ِ] (اِخ ) فرقه ای از صوفیه منسوب به حاجی بکتاش ولی که احوالش با قصه و افسانه آمیخته است . نامش محمد و از مردم نیشابور خراسان بوده و بسال 738 هَ . ق . درگذشته است . دراویش بکتاشی شیعی مذهب و محب علی (ع ) در اقامه ٔ سوگ...
-
ملانصرالدین
لغتنامه دهخدا
ملانصرالدین . [ م ُل ْ لا ن َ رَدْ دی ] (اِخ ) مردی افسانه ای نمونه ٔ سادگی و گاهی بلاهت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملانصرالدین یا ملانصیرالدین و یا خواجه نصرالدین از مشاهیر ظرفاست . وی در لطیفه گویی بی نظیر بود و نوادر و لطایفی که بدو منسوب است ...
-
تاش
لغتنامه دهخدا
تاش . (ترکی ، پسوند) مؤلف غیاث اللغات در ذیل خواجه تاش آرد: نزد حقیر مؤلف تحقیق این است که خواجه تاش در اصل خواجه داش باشد و دال را بجهت قرب مخرج به تاء بدل کرده اند و «داش » در ترکی مرادف بلفظ «هم » آید که بجهت اشتراک است چنانچه یولداش بمعنی همراه...
-
تخت طاقدیس
لغتنامه دهخدا
تخت طاقدیس . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) تخت کیخسرو و پرویز که به صور بروج کواکب منقش بود. (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). تختی دارای چندین طبقه که صور همه ٔ بروج و کواکب بر آن نقش بود و از فریدون به خسرو پرویز رسید. (ناظم الاطباء). صاحب انجمن آرا در ذیل تخت خس...