کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بژمژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بژمژه
/božmaže/
معنی
= بزمجه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بژمژه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] božmaže = بزمجه
-
بژمژه
لغتنامه دهخدا
بژمژه . [ ب ُ م َ ژَ / ژِ ] (اِ) آفتاب پرست را گویند، و آن جانوری است از جنس چلپاسه لیکن از چلپاسه بزرگتر می باشد، و آنرا بسریانی حربا خوانند. (برهان ). بزمجه . آفتاب پرست . بوقلمون . (ناظم الاطباء). همان بزمزه است . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) : ...
-
جستوجو در متن
-
مشت
لغتنامه دهخدا
مشت . [ م َ ] (ص ) انبوه و بسیار و پر و لبریز. (برهان ) (ناظم الاطباء). پر و انبوه . (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (جهانگیری ). || سطبر و گنده و غلیظ. (برهان ) (ناظم الاطباء). سطبر و غلیظ. (انجمن آرا) (جهانگیری ). غلیظ. (فرهنگ رشیدی ) : ازرقی...