کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بچه کوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بَچَه
لهجه و گویش بختیاری
bača بچه.
-
کبک بچه
لغتنامه دهخدا
کبک بچه . [ ک َ ب َ چ َ / چ ِ / ب َچ ْ چ َ / ب َچ ْ چ ِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ کبک . جوجه ٔ کبک . سُلَک . (منتهی الارب ذیل کلمه ٔ سلک ) (دهار). سلَکَة. سِلکانَة. (از منتهی الارب ذیل کلمه ٔ سلک ).
-
گرگ بچه
لغتنامه دهخدا
گرگ بچه . [ گ ُ ب َ چ َ / چ ِ / گ ُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) بچه ٔ گرگ . گرگ زاده . سِمع. قُصعُل . جُرموز. (منتهی الارب ).- امثال :از گرگ نزاید جز گرگ بچه .
-
بچه انداختن
واژگان مترادف و متضاد
سقطجنین کردن
-
بچه آوردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. زاییدن ۲. دارای فرزند شدن ۳. تولیدمثل کردن، بچه کردن
-
سگ بچه
لغتنامه دهخدا
سگ بچه . [ س َ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) توله سگ . بچه ٔ سگ . (ناظم الاطباء). توله : نهاده اند زن و بچه ٔ من از سرمابسان سگ بچه بتفوز بر در سوراخ . سوزنی .پس سگ بچه ای بخانه برد و مدتی در خانه تعهد میکرد. (سندبادنامه ص 192).
-
غلام بچه
لغتنامه دهخدا
غلام بچه . [ غ ُ ب َچ ْ چ َ / چ ِ ] (اِ مرکب ) خانه شاگرد در خانه ٔ شاه و اعیان . || پسران نابالغ که در حرم شاهان قاجار به کارهایی گماشته بودند مانند ایچ اُغلان سرای سلاطین عثمانی . پیشخدمتهای خرد از خاندان اعیان و شاهزادگان که در اندرون و حرمخانه ٔپ...
-
فاجره بچه
لغتنامه دهخدا
فاجره بچه . [ ج ِ رَ / رِ ب َچ ْ چ َ/ چ ِ ] (اِ مرکب ) فرزند حرامزاده . (ناظم الاطباء).
-
بچه خوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) baččexore تودهای گوشتی در رحم که از رشد غیرطبیعی تخمک یا مخاط رحم بهوجود میآید.
-
بچه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) baččedān = رحِم
-
بچه زا
فرهنگ فارسی عمید
(زیستشناسی) baččezā ویژگی جانوری که قبل از تولد در رحم مادر رشد میکند.
-
بچه سرکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) baččeserke نوعی قارچ مخمر که آب انگور را به سرکه تبدیل میکند؛ میکودرمااستی.
-
miscarriage
بچهانداختن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] ← سقط خودبهخودی
-
بچه باز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص فا.) آن که تمایل به آمیزش جنسی با پسر بچه ها دارد.
-
بچه بازی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (حامص .) 1 - بازی کودکانه . 2 - عمل بچه باز. 3 - (عا.) رفتار نامناسب و نسنجیده . 4 - (عا.) آسان پنداشتن کار و جدی نگرفتن آن .