کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بچاقچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بچاقچی
لغتنامه دهخدا
بچاقچی . [ ب ُ ] (اِخ ) از ایلات کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). نام طایفه ای از ایلات کرمان که در کوهستان بلورد میان سیرجان و بافت سکونت دارند. رؤسای معروف این ایل اخیراً اسفندیارخان و حسین خان بچاقچی بودند. در باب این ایل و رؤسای آنها رجوع ب...
-
واژههای همآوا
-
بچاق چی
لغتنامه دهخدا
بچاق چی . [ ب ُ ] (ترکی ، ص مرکب ) چاقوکش . چاقوساز. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
حلوائی
لغتنامه دهخدا
حلوائی . [ ح َ ] (اِخ ) طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ).
-
عباسلو
لغتنامه دهخدا
عباسلو. [ ع َب ْ با ] (اِخ ) طائفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 195).
-
سوخته چالی
لغتنامه دهخدا
سوخته چالی . [ ت َ ] (اِخ ) طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95).
-
سیرجان کهنه
لغتنامه دهخدا
سیرجان کهنه . [ ک ُ ن َ ] (اِخ ) طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 295).
-
چهارگنبدی
لغتنامه دهخدا
چهارگنبدی . [ چ َ گُم ْ ب َ ] (اِخ )طایفه ای از ایل بچاقچی کرمان . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). طایفه ای از ایل بچاقچی از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 120 خانوار است . مسکن ایشان چهارگنبد است و در زمستان متفرق میشوند. (یادداشت مؤلف ).
-
چاقوکشی
لغتنامه دهخدا
چاقوکشی . [ ک َ / ک ِ ] (حامص مرکب ) عمل چاقوکش . هرزگی . عربده جویی . ولگردی . باج خواهی . بچاقچی گری . پیچاقچی گری .
-
ارسلو
لغتنامه دهخدا
ارسلو. [ ] (اِخ ) طائفه ای از ایل بچاقچی ، از طوایف کرمان و بلوچستان و مرکب از 100 خانوار است . و سردسیر آنان شریف آباد پل بورس و گرمسیر اوادز میباشد.
-
کهن طویل چمن
لغتنامه دهخدا
کهن طویل چمن . [ ک ُ هََ طَ چ َ م َ ](اِخ ) دهی از دهستان بلورد است که در بخش مرکزی شهرستان سیرجان واقع است و 218 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ بچاقچی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
قراسعیدلو
لغتنامه دهخدا
قراسعیدلو. [ ق َ س َ ] (اِخ ) طائفه ای از طوایف کرمان وبلوچستان ، از ایل بچاقچی و مرکب از 50 خانوار هستندو سردسیر چهارگنبد و گرمسیر چاه قلعه مرکز آنان است . زبان شان ترکی است . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95).
-
اسطوری
لغتنامه دهخدا
اسطوری . [ اُ ] (اِخ ) طایفه ای از ایل بچاقچی ، از طوایف کرمان و بلوچستان . مرکب از 40 خانوار است . سردسیر، اسطور. گرمسیر، مزرج . یکی از قراء سیرجان میباشد. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 95).
-
خرسلو
لغتنامه دهخدا
خرسلو. [ خ ِ ] (اِخ ) نام طایفه ای است از ایل بچاقچی در کرمان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 95). این طایفه مرکب از سی خانوار است که سردسیر آنها چهارگنبد و گرمسیر آنان چاه قلعه و زبان آنها ترکی است . (یادداشت بخط مؤلف ).