کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِیغِ نِس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بِیغِ نِس
لهجه و گویش گنابادی
beyghe nes در گویش گنابادی یعنی اعتمادی نیست ، اطمینانی وجود ندارد ، معلوم نیست ، مشخص نیست.
-
واژههای مشابه
-
بیغ
لغتنامه دهخدا
بیغ. [ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن خون و بجوش آمدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). جوشش خون و پیدا گشتن آن در رگها. (از لسان العرب ). شوریدن خون . (تاج المصادر بیهقی ). فشار خون . غلبه ٔ دم . اشتداد دم . (یادداشت مؤلف ). نمایان شدن سرخی خون در بدن خ...
-
بِیغ
لهجه و گویش گنابادی
beygh در گویش گنابادی یعنی اعتماد ، اطمینان ، حساب کردن اندازه سهم یا سهام دیگری یا دیگران ، در حساب آوردن و وارد کردن در لیست
-
بیغ
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بِیغ؛ اعتماد ، اطمینان ، حساب کردن اندازه سهم یا سهام دیگری یا دیگران ، در حساب آوردن و وارد کردن در لیست
-
بیغ زدن
لغتنامه دهخدا
بیغ زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) جیغ زدن . (یادداشت مؤلف ).