کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِلْغَمْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بلجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (طب قدیم) baljam = بلغم
-
مخاط
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم
-
بیحالی
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم , خمود
-
خلط
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم , مخاط , مرح
-
خونسردی
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم , لامبالات , هدوء
-
بلجم
لغتنامه دهخدا
بلجم . [ ب َ ج َ ] (اِ) بلغم ، که یکی از اخلاط اربعه ٔمتقدمین می باشد. (ناظم الاطباء). رجوع به بلغم شود.
-
بلاغم
لغتنامه دهخدا
بلاغم . [ ب َ غ ِ ] (ع اِ) ج ِبَلغم . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به بلغم شود.
-
sputum
خلط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بزاق آمیخته به بلغم که با سرفه از راه تنفس خارج میشود
-
mucus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخاط، بلغم، ماده مخطی، خیم
-
سستی
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم , تهاون , ضعف , عدم الامان
-
بلغمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بلغم) [معرب. فارسی] (طب قدیم) balqami ۱. مربوط به بلغم.۲. خونسرد؛ بلغمیمزاج.
-
leukorrhoea/ leukorrhea
سپیددشتان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ترشحات سفید یا زرد بلغم از سوراخ زهدانراه
-
phlegms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رگ های خونی، خلط، بلغم، سستی، خیم، بی حالی
-
مخاط
دیکشنری عربی به فارسی
خلط , بلغم , ماده مخطي , ماده لزج
-
lymphoid
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنفوئید، لنفاوی، شبیه بلغم یا خلط مایی