کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِدو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بَدْوِ
فرهنگ واژگان قرآن
باديه - صحرا (در اصل به معني ظهور است و چون در صحرا مانع براي ديد کم است به آن نيز اطلاق مي گردد)
-
بدو
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bevez طاری: bevöz طامه ای: bovez طرقی: bevez کشه ای: bevez نطنزی: bevez
-
بِدُوْ
لهجه و گویش گنابادی
bedow در گویش گنابادی یعنی به سرعت ، سریع ، سرعت در انجام کار یا دویدن یا رفتن به جایی
-
بُدو
لهجه و گویش بختیاری
bodu ناخالصى کره که هنگام ذوب شدنته ظرف نشیند. (براى تبدیل کره به روغن اندکى آرد به آن مىافزایند تامواد زائد درون آن به همراه آرد تهنشین شود.
-
بدو و بدو
فرهنگ گنجواژه
فعالیت. بدو بدو کردن.
-
یک بدو
لغتنامه دهخدا
یک بدو. [ ی َ / ی ِ ب ِدُ ] (ق مرکب ) کلمه ای است که افاده ٔ معنی به یک ناگاه و ناگهان و غافل می کند. (برهان ) (آنندراج ). یک دفعه .یک بارگی . بی خبر. ناگاه . (ناظم الاطباء). در تداول عوام به معنی ناگهان و بی مقدمه است و در قدیم این را یکایک و یک به ...
-
بدو صلاح
واژهنامه آزاد
بَدوِ صَلاح؛ در علم فقه حالتی است که میوه قابلیت پایدار ماندن را دارد و در آن زمان، تردید طرفین معامله در فروش میوه بر روی درخت از بین می رود. مانند:سرخ یا زرد شدن خرما.
-
از بدو پیدایش
فرهنگ واژههای سره
از آغاز پیدایش
-
بردار و بدو
لغتنامه دهخدا
بردار و بدو. [ ب َ رُ ب ِ دَ /دُو ] (ص مرکب ) دزد و عیار که چیزی را از پیش کسی به چستی بردارد و راه خود گیرد، گویند فلانی طرفه بردار و بدوی است . (آنندراج ). وردار و دررو : به سنگین باری کوه آورد تاب که بردار و بدو باشند اعراب .محمدقلی سلیم [ در صفت ...
-
پا بدو گذاشتن
لغتنامه دهخدا
پا بدو گذاشتن . [ ب ِ دَ / دُو گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) غفلةً بسرعت گریختن .
-
وابستگی بدو حزب
دیکشنری فارسی به عربی
تعاون الحزبين
-
بدو زبان نوشته شده
دیکشنری فارسی به عربی
ثنائي اللغة
-
متلکم بدو زبان
دیکشنری فارسی به عربی
ثنائي اللغة
-
بخور و بدو
فرهنگ گنجواژه
سرعت در خوردن و رفتن.
-
بردار و بدو
فرهنگ گنجواژه
دزد چالاک.