کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بُنتابستانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بن
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ په . ] ( اِ.) 1 - ریشه ، بنیاد. 2 - پایان ، آخر. 3 - سوراخ مقعد. 4 - انقیاد.
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب َ ] (اِ) خرمن و باغ و زراعت را گویند، چه باغبان و نگاهبان زراعت و محافظ خرمن را بنوان هم میگویند. (برهان ) (آنندراج ). باغ و زراعت . (فرهنگ جهانگیری ) (انجمن آرای ناصری ). باغ و زراعت و خرمن . باغبان : دشتبان را بنون گویند. (فرهنگ شعوری ). |...
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب َن ن ] (ع مص ) مقیم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ِ ] (ع اِ) پسر. (آنندراج ) پسر. مخفف ابن . صورتی از ابن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : یکی نامه بنوشت فرخ دبیرز دارای داراب بن اردشیر. فردوسی .ز دارای داری بن اردشیرسوی قیصر اسکندر شیرگیر. فردوسی .ملک پیل دل پیل تن پیل نشین بوسعیدبن ابوالقاسم بن ...
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ِن ن ] (ع اِ) پیه . فربهی ، یقال :بن علی بن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || جای بدبو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ُ ] (اِ) بنیاد. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ) (شرفنامه ٔ منیری ) (ناظم الاطباء). پایه . اساس . پای . اصل . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چو بشنید ازو مرد داناسخن مر آن نامه را پاسخ افکند بن . فردوسی .ز دستور پرسیم یکسر سخن چو کاری نو افکند خواهیم ب...
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ُن ن ] (ع اِ) نوعی طعام است مانند آبکامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
قهوه مکا , نوعي چرم نرم
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
صندوقچه
-
بن
دیکشنری فارسی به عربی
جزر , شرج
-
بُنْ
لهجه و گویش گنابادی
bon در گویش گنابادی به معنای باسن میباشد ، کون ، داخل چیزی
-
بَنْ
لهجه و گویش گنابادی
ban در گویش گنابادی یعنی گیر ، قفل کردن روی چیزی ، گیر دادن به چیزی
-
بَن
لهجه و گویش بختیاری
ban 1. بند، ریسمان؛ 2. سدّ، بند.
-
بن
واژهنامه آزاد
(بن) شهرستانی است از توابع استان چهارمحال و بختیاری که در بیست و پنج کیلومتری از مرکز استان یعنی شهرکرد قرار دارد و مردم این شهرستان به زبان ترکی آذری صحبت می کنند. به علت قرارگرفتن این شهر در بین کوههای متعدد به "بین" معروف بوده که به مرور زمان این ...
-
بن
واژهنامه آزاد
(گنابادی) بُنْ؛ باسن، کون. || داخل چیزی. || بَنْ؛ گیر، قفل کردن روی چیزی، گیر دادن به چیزی.