کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بُلُونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بُلُونی
لهجه و گویش تهرانی
ظرف شیشه ای دهن گشاد ، کوزه دهن گشاد دسته دار
-
واژههای مشابه
-
بلونی
لغتنامه دهخدا
بلونی . [ ب ُ ] (اِ) قسمی شیشه ٔ کوچک مدور با گردنی دراز که عادةً سقطفروشان آب لیمو را در آن شیشه ها فروشند. شیشه یا سفال مدور به اندازه ٔ هندوانه ٔ خرد. قسمی شیشه برای ریختن مایع شبیه به هندوانه ٔ کوچک ، و گاهی از سفال . قسمی شیشه ٔ مدور کوچک برای ت...
-
بلونی
دیکشنری فارسی به عربی
جرة
-
واژههای همآوا
-
بلونی
لغتنامه دهخدا
بلونی . [ ب ُ ] (اِ) قسمی شیشه ٔ کوچک مدور با گردنی دراز که عادةً سقطفروشان آب لیمو را در آن شیشه ها فروشند. شیشه یا سفال مدور به اندازه ٔ هندوانه ٔ خرد. قسمی شیشه برای ریختن مایع شبیه به هندوانه ٔ کوچک ، و گاهی از سفال . قسمی شیشه ٔ مدور کوچک برای ت...
-
جستوجو در متن
-
شیشه آلات
لغتنامه دهخدا
شیشه آلات . [ شی ش َ / ش ِ ] (اِ مرکب ) ظروف و ابزاری که از شیشه سازند چون جام ، قرابه ، بغلی ، کتابی ، برنی ، بلونی ، نیمچه قرابه ، بطری ، نیم بطری ، کپ ، خایه غوچی ، (یادداشت مؤلف ). رجوع به شیشه شود.
-
jars
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیشه ها، تکان، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، سبو، خم، شیشه دهن گشاد، جنبش، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، طنین انداختن، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، تصادف کردن، ناجور بودن، نزاع کردن، تکان دادن، لرزاندن
-
جرة
دیکشنری عربی به فارسی
بلوني , کوزه دهن گشاد , سبو , خم , شيشه دهن گشاد , تکان , جنبش , لرزه , ضربت , لرزيدن صداي ناهنجار , دعوا و نزاع , طنين انداختن , اثر نامطلوب باقي گذاردن , مرتعش شدن , خوردن , تصادف کردن , ناجور بودن , مغاير بودن , نزاع کردن , تکان دادن , لرزاندن
-
jar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیشه، تکان، لرزه، بلونی، کوزه دهن گشاد، سبو، خم، شیشه دهن گشاد، جنبش، دعوا و نزاع، لرزیدن صدای ناهنجار، طنین انداختن، اثر نامطلوب باقی گذاردن، مرتعش شدن، تصادف کردن، ناجور بودن، نزاع کردن، تکان دادن، لرزاندن
-
شیشه
لغتنامه دهخدا
شیشه . [ شی ش َ / ش ِ ] (اِ) زجاج . آبگینه . زجاجه . (یادداشت مؤلف ). جسمی صلب و غیرحاجب (حاکی ) ماوراء و بیرنگ که آنرا از ذوب شن مخلوط با پتاس و سود حاصل می کنند و از آن ظروف و اوانی و عینک و جز آن می سازند و یکی از مواد گرانبهایی است که در تملک ان...