کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بُرنده ای 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) borande ۱. دارای توانایی برای بریدن؛ تیز.۲. [عامیانه، مجاز] دارای توانایی در انجام کارها؛ قاطع.
-
جستوجو در متن
-
خاکروبه بر
لغتنامه دهخدا
خاکروبه بر. [ ب َ / ب ِ ب َ ] (نف مرکب ) برنده ٔ خاکروبه . برنده ٔ آشغال و خاکروبه . خاکروبه ای . خاکروبه کش .
-
هذوذ
لغتنامه دهخدا
هذوذ. [ هََ ] (ع ص ) برنده . (منتهی الارب ). القطاع و یقال : شفرة هذوذ؛ ای قاطعة. (اقرب الموارد).
-
هامون بر
لغتنامه دهخدا
هامون بر. [ موم ْ ب ُ ] (نف مرکب ) گذاره کننده ٔ هامون . هامون برنده . هامون سپر. دشت و بیابان پیما. هامون گذار : نیزه ای اندر بنان اخترکن و جیحون مضاباره ای در زیر ران هامون بر و گردون سپر.سنائی .
-
ابوعذر
لغتنامه دهخدا
ابوعذر. [ اَ ع ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ابوعذرزنی ؛ آنکه دوشیزگی او برداشت . (المزهر). دوشیزگی برنده . ابوعذرالمراءة؛ آنکه دوشیزگی او بگرفت . نخستین مرد که با دوشیزه ای آرمد. || مبتکر امری .
-
شمشیر
فرهنگ فارسی معین
(شَ) [ په . ] (اِ.)سلاحی آهنین و فولادین که دارای تیغه ای بلند و منحنی و برنده است . ؛ ~ را از رو بستن کنایه از: حالت تهدیدآمیز به خود گرفتن . ؛ ~ را غلاف کردن کنایه از: از تهدید دست کشیدن و از در سازش درآمدن .
-
لوتو
فرهنگ فارسی معین
(لُ تُ) [ فر. ] (اِ.) نوعی بازی قمار است که به وسیلة کارت هایی که در آن شماره هایی ثبت شده انجام می گیرد. در این بازی گردونه ای اعداد مختلف را اعلام می کند که اگر با شماره های کارت ها موافق باشد صاحب کارت برنده اعلام می شود.
-
شمشیرماهی
لغتنامه دهخدا
شمشیرماهی . [ ش ِ / ش َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) گونه ای ماهی که در جلو آرواره ٔ بالایی دارای زایده ٔ استخوانی طویل و تیز برنده جهت دفاع از خود و شکار دارد. سیف . (فرهنگ فارسی معین ).
-
قطوع
لغتنامه دهخدا
قطوع . [ ق َ ] (ع ص ) ناقة قطوع ؛ ناقه ای که شیرش زود سپری گردد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بُرنده : صحبتی باشد چو شمشیر قطوع همچو وی در بوستان و در زروع .مولوی .
-
اندوهان
لغتنامه دهخدا
اندوهان . [ اَ ] (اِ) جمع اندوه برخلاف قیاس . (آنندراج ) : السلام علیک یا مذهب الاحزان ؛ سلام بر تو ای برنده ٔ اندوهان . (تفسیر ابوالفتوح رازی ج 3 ص 163).
-
انبوثة
لغتنامه دهخدا
انبوثة. [ اُم ْ ث َ ] (ع اِ) بازیی است که چیزی زیر خاک کنند پس هرکه او را برآرد غالب باشد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بازیی است کودکان را، چیزی را در حفره ای پنهان کنند هرکه بیرون آورد برنده شود. (از اقرب الموارد).
-
بسکتبال
لغتنامه دهخدا
بسکتبال . [ ب َ ک ِ ] (انگلیسی ، اِ مرکب ) باسکتبال . مرکب از باسکت بمعنی سبد و زنبیل و بال بمعنی توپ ، نوعی بازی است که حریفان باید توپ را با دست در سبد طرف که بر پایه ای به ارتفاع سه متر قرار دارد بیفکنند تا برنده شوند.
-
هذ
لغتنامه دهخدا
هذ. [ هََ ذذ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ). تند بریدن . (اقرب الموارد). || شتاب خواندن مکتوب را ویقال : یهذ القرآن و الحدیث ؛ ای یرده . (منتهی الارب ).شتاب خواندن قرآن را. || نقل کردن حدیث را. (از اقرب الموارد). || (ص ) برنده . (منتهی الارب )....
-
چارآس
لغتنامه دهخدا
چارآس . (اِ مرکب ) چهار تک خال . چهار ورق قمار در بازی «آس » که بر هر یک شکل خال نقش شده باشد. چهار ورق برنده در بازی «آس » که بر چهار شاه و چهار بی بی و چهار سرباز و چهار لکات مقدم است .- چار شاهش به چار آس خوردن ؛ بقویتر از خودی مصادف شدن . بحیله ...