کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَيْنَ أَيْدِينَا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَيْنَ أَيْدِينَا
فرهنگ واژگان قرآن
پيش روى ما - جلوی ما - در مقابل ما (در اصل "أَيْدِين"بوده که چون مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده است در عباراتي نظير"بَيْنَ أَيْدِيهِمْ"بين دو دست استعاره از پيش رو ، مقابل يا آينده مي باشد.براي کلمه يد معاني زيادي غير از دست ذکر کردهاند ، و ليکن باي...
-
واژههای مشابه
-
بین
واژگان مترادف و متضاد
آشکار، بیدار، روشن، مبرهن، واضح، هویدا ≠ بدیهی، جلی، مسلم، معلوم، ناآشکار
-
بین
واژگان مترادف و متضاد
۱. میان ≠ ابتدا، انتها ۲. مرکز، وسط ≠ آغاز، انتها ۳. اثنا ۴. فاصله
-
بین
فرهنگ واژههای سره
میان
-
بین
فرهنگ فارسی معین
(بَ یا بِ) [ ع . ] (مص .) جدایی .
-
بین
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] ( اِ.) میان ، فاصلة میان دو چیز.
-
بین
فرهنگ فارسی معین
(بَ یِّ) [ ع . ] (ص .) هویدا، واضح .
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (ع اِ) کرانه . (منتهی الارب ). ناحیه . (اقرب الموارد). کرانه . (ناظم الاطباء). حدفاصل میان دو زمین . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). حدفاصل میان دو چیز. (ناظم الاطباء). || ارتفاع زمینی که با ریگ و گل و سنگ درآمیخته باشد. (منتهی الارب ) (ناظم ...
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) دهیست به فیروزآباد. (منتهی الارب ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است قرب مدینه . (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است نزدیک حیرة. (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است نزدیک نجران . (منتهی الارب ) (معجم البلدان ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (اِخ ) موضعی است و نهریست میان بغداد و میان دما. (منتهی الارب ).
-
بین
لغتنامه دهخدا
بین . (نف ) (ماده ٔ مضارع از «دیدن »، بینیدن ) مخفف بیننده . بیننده و نگرنده ، و این هرگزبه تنهائی استعمال نمیشود و همیشه به آخر اسم ملحق میگردد مانند چشم حق بین و دیده ٔ حقیقت بین یعنی چشمی که راستی و حقیقت چیزی را مشاهده میکند و نیز جهان بین و خرده...