کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَيْعٌ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بيع بالمفرد
دیکشنری عربی به فارسی
خرده فروشي , جزءي , خرد , جز , خرده فروشي کردن
-
بیع ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
ثابت
-
بیع صرف
واژهنامه آزاد
خرید و فروش طلا و نقره با یکدیگر به نحوی که عوض و معوض حتما طلا و نقره باشد
-
بیع سلف
واژهنامه آزاد
از نوع دوم خرید و فروشی است که در آن مبیع مدت دار بوده و ثمن حاضر است و منظور از آن پیش خرید محصولات تولیدی به قیمت معین و باتوجه به ضوابط شرعی است.
-
قاضی ابن بیع
لغتنامه دهخدا
قاضی ابن بیع. [ اِ ن ُ ب َی ْ ی ِ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمد. رجوع به ابن بیع حاکم ابوعبداﷲ و حاکم نیشابوری شود.
-
کشک بيع الصحف
دیکشنری عربی به فارسی
روزنامه فروشي , دکه روزنامه فروشي
-
محل بيع القبعات النسوية
دیکشنری عربی به فارسی
کلا ه فروش , زني که کلا ه زنانه ميدوزد
-
شرط و بیع
فرهنگ گنجواژه
قرار گذاشتن.
-
بیع و شری
فرهنگ گنجواژه
خرید و فروش.
-
واژههای همآوا
-
بِيَعٌ
فرهنگ واژگان قرآن
معابد يهود ونصاري- جمع بيعة
-
جستوجو در متن
-
سلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹سلف› (فقه، حقوق) salam = بیع 〈 بیع سَلَف
-
فروش
دیکشنری فارسی به عربی
بيع
-
فروش ومعامله
دیکشنری فارسی به عربی
بيع
-
بفروش رفتن
دیکشنری فارسی به عربی
بيع