کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَيَّنُواْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَيَّنُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
بيان کردند - روشنگري کردند
-
واژههای مشابه
-
بینوا
واژگان مترادف و متضاد
آسوپاس، بیچاره، پریشانحال، تهیدست، درمانده، درویش، فقیر، گدا، محتاج، مستمند، مسکین، مفلس، نادار، ندار ≠ دارا
-
بینوا
لغتنامه دهخدا
بینوا. [ ن َ ] (اِخ ) داود فرزند میرزا مهدی حسینی طوسی اصفهانی . بگفته ٔ هدایت درمجمع الفصحاء از مشاهیر فضلا و معاریف اعاظم علما بوده است و شعر میسروده . (از مجمع الفصحاء ج 2 ص 82).
-
بینوا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) binavā ۱. بیچیز.۲. بیچاره.۳. بیسروسامان.۴. ناتوان؛ درمانده.۵. بدبخت.
-
بینوا
دیکشنری فارسی به عربی
فقير
-
بینوا و تنگدست
فرهنگ گنجواژه
فقیر.
-
مُضطر و بینوا
فرهنگ گنجواژه
بدبخت،فقیر.
-
جستوجو در متن
-
غیرمرفه
فرهنگ واژههای سره
بینوا
-
شوریده روزگار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] šurideruz[e]gār بیسروسامان؛ بینوا.
-
بَائِسَ
فرهنگ واژگان قرآن
بدحال - بينوا
-
مستضعف
فرهنگ واژههای سره
فرودست، تهیدست، ستمدیده، بینوا
-
بی چیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bičiz بینوا؛ مفلس؛ تهیدست.
-
غریب پرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaribparvar کسی که مردم غریب و بینوا را بنوازد و پذیرایی کند.