کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَن به دَس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَن به دَس
لهجه و گویش بختیاری
ban be das بند به دست (نام نوعى بازى).
-
واژههای مشابه
-
بن
واژگان مترادف و متضاد
۱. اصل، بیخ، پی ۲. ریشه، ستاک ۳. انتها، ته، قعر ≠ نوک ۴. اساس، بنیان، بنیاد، پایه ۵. کوپن ۶. قاعده اشکالهندسی
-
بُن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← ستاک
-
بن
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (ص .) ابن ، پسر.
-
بن
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ په . ] ( اِ.) 1 - ریشه ، بنیاد. 2 - پایان ، آخر. 3 - سوراخ مقعد. 4 - انقیاد.
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب َن ن ] (ع مص ) مقیم شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ِ ] (ع اِ) پسر. (آنندراج ) پسر. مخفف ابن . صورتی از ابن . (یادداشت مرحوم دهخدا) : یکی نامه بنوشت فرخ دبیرز دارای داراب بن اردشیر. فردوسی .ز دارای داری بن اردشیرسوی قیصر اسکندر شیرگیر. فردوسی .ملک پیل دل پیل تن پیل نشین بوسعیدبن ابوالقاسم بن ...
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ِن ن ] (ع اِ) پیه . فربهی ، یقال :بن علی بن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || جای بدبو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
بن
لغتنامه دهخدا
بن . [ ب ُن ن ] (ع اِ) نوعی طعام است مانند آبکامه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
قهوه مکا , نوعي چرم نرم
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
صندوقچه
-
بن
دیکشنری فارسی به عربی
جزر , شرج
-
کله بن
لغتنامه دهخدا
کله بن . [ ک َ ل ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کیاکلاست که در بخش مرکزی شهرستان شاهی واقع است و 410 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
کش بن
لغتنامه دهخدا
کش بن . [ ک َ ب ُ ] (اِ مرکب ) زیر بغل از جامه . خشتچه . کَشَه بُن . خشتک سونچه . (یادداشت مؤلف ).