کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَلگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَلگ
لهجه و گویش بختیاری
balg برگ.
-
بَلگ
لهجه و گویش تهرانی
برگ،برگه،ورق
-
واژههای مشابه
-
بلگ
لغتنامه دهخدا
بلگ . [ ب َ ] (اِ) برگ . (فرهنگ فارسی معین ). برگ و ورق که از اعضای گیاه است . رجوع به برگ شود : پس هریکی بلگی از درخت انجیر باز کردند. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). چون مدتی برآمد شاخهاش بسیار شد و بلگها پهن گشت . (نوروزنامه ). || پاره گوشت پهن و سرخ که از...
-
بَلْگ
لهجه و گویش گنابادی
balg در گویش گنابادی یعنی برگ درخت ، برگه کاغذ
-
هفت بلگ
لغتنامه دهخدا
هفت بلگ . [هََ ب َ ] (اِ مرکب ) مازریون . (یادداشت مؤلف از بحرالجواهر). هفت برگ . رجوع به مازریون و هفت برگ شود.
-
بَلگِ مُوو
لهجه و گویش بختیاری
balg-e mow برگ مو.
-
بلگ چغندر
لهجه و گویش تهرانی
آدم غیر مهم
-
بلگ زدن
لهجه و گویش تهرانی
رو دست زدن،بلوف زدن
-
آش برگ،آش بلگ
لهجه و گویش تهرانی
آش رشته
-
واژههای همآوا
-
بلگ
لغتنامه دهخدا
بلگ . [ ب َ ] (اِ) برگ . (فرهنگ فارسی معین ). برگ و ورق که از اعضای گیاه است . رجوع به برگ شود : پس هریکی بلگی از درخت انجیر باز کردند. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ). چون مدتی برآمد شاخهاش بسیار شد و بلگها پهن گشت . (نوروزنامه ). || پاره گوشت پهن و سرخ که از...
-
بَلْگ
لهجه و گویش گنابادی
balg در گویش گنابادی یعنی برگ درخت ، برگه کاغذ
-
جستوجو در متن
-
برگ
لغتنامه دهخدا
برگ . [ ب َ ] (اِ) بلگ . پلک . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پلک شود.- برگ چشم ؛ مژه ٔ چشم که به عربی جفن خوانند. (آنندراج ). بلگ چشم . (ناظم الاطباء).