کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَلال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بلال
لغتنامه دهخدا
بلال . [ ب َ ] (اِ) آذربویه ، و آن بیخ خاری است که اشنان و چوبک اشنان هم گویند. (برهان ). تبدیل بلار است که آن را اشنان و چوبک گویند. (آنندراج ). و رجوع به آذربویه و بلار شود. || ذرت . (فرهنگ فارسی معین ). ذرتی که روی آتش آنرا برشته می کنند و پس از ا...
-
corn husk
بلالپوش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوشش برگمانند بلال
-
ear rot
پوسیدگی بلال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پوسیدگی ناشی از قارچهای گوناگون با رنگهای مختلف بر روی بلال ذرت متـ . پوسیدگی بلال ذرت corn ear rot, maize ear rot
-
ابن بلال
لغتنامه دهخدا
ابن بلال . [ اِ ن ُ ب َ ] (اِخ ) ابوالحسن علی بن بلال بن معاویةبن احمد المهلبی . از فقهاء شیعه . او راست : کتاب الرشد و البیان . (ابن الندیم ).
-
علی بلال
لغتنامه دهخدا
علی بلال .[ ع َ ب ُ ] (اِخ ) ابن معاویةبن احمد ازدی مهلبی بصری شیعی ، مکنّی به ابوالحسن . رجوع به علی مهلبی شود.
-
crib 2, corn crib
انبار بلال
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] انباری برای نگهداری بلال
-
corn ear rot, maize ear rot
پوسیدگی بلال ذرت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← پوسیدگی بلال
-
واژههای همآوا
-
بلال
فرهنگ نامها
(تلفظ: belāl) (عربی)آب و هر آن چه که ، گلو را تر کند؛ (در اعلام) ابن رباح حبشی نام مؤذن و خازن و از یاران خاص و صمیمی پیغمبر اکرم (ص) .
-
بلال
واژگان مترادف و متضاد
۱. ذرت ۲. برشته، بریان
-
بلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بلار› (زیستشناسی) balāl ثمر گیاه ذرت که آن را روی آتش بریان کنند و بخورند؛ ذرت.
-
بلال
فرهنگ فارسی معین
(بَ) ( اِ.) 1 - آذربویه . 2 - ذرت .
-
بُلال
لغتنامه دهخدا
بُلال . [ ب ُ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). ماء. (اقرب الموارد). بَلال . بِلال . رجوع به بَلال شود.
-
بلال
لغتنامه دهخدا
بلال . [ ب َ ] (ع اِ) آب . (منتهی الارب ). ماء. (اقرب الموارد): فی سقائک بلال ؛ در مشک تو آب است . (از منتهی الارب ). بِلال یا بُلال . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). و رجوع به دو صورت مذکور شود.
-
بلال
لغتنامه دهخدا
بلال . [ ب َ ] (ع اِمص ) صله ٔ رحم و خیر و نیکوئی . (منتهی الارب ). اسم مصدر است از مصدر بَل ّ به معنی صله ٔ رحم کردن : هو یراعی بلال ؛ او صله ٔ رحم را به جای می آورد. (از اقرب الموارد). و رجوع به بَل ّ در معنی مصدری شود.
-
بلال
لغتنامه دهخدا
بلال . [ ب َ] (ع مص ) متحمل سختی شدن و نگون بخت گردیدن . (از ذیل اقرب الموارد از لسان ). بَلل . و رجوع به بلل شود.