کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَعَثَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَعَثَهُ
فرهنگ واژگان قرآن
اورا برانگيخت - او را بر پا داشت
-
واژههای مشابه
-
بعثة
لغتنامه دهخدا
بعثة. [ ب َ ث َ ](ع اِ) اسم است از بَعث . ج ، بعثات . (منتهی الارب ).
-
بعثة
دیکشنری عربی به فارسی
تسريع , سفر , اردوکشي , هيلت اعزامي
-
بعثة
واژهنامه آزاد
(بِعثِه) واژه ی عربی ست. به معنای هیئت اعزامی، گروه فرستاده شده به نمایندگی فردی. مانند:«بعثه مقام معظم رهبری»
-
بعثة الرقابة و المراقبة
دیکشنری عربی به فارسی
هيأت کنترل و نظارت
-
واژههای همآوا
-
باسه
لغتنامه دهخدا
باسه . [ س ْ س َ ] (اِخ ) شهر مکه ٔ معظمه زادهااﷲ شرفا و تعظیما. (ناظم الاطباء). باسة و البساسه از نامهای مکه شرفهااﷲ تعالی است . (تاج العروس ). مکه معظمه و بَساسَه بمعنی باسه است . (منتهی الارب ).
-
باسه
لغتنامه دهخدا
باسه . [ س س ِ ] (فرانسوی ، اِ) نوعی سگ با پاهای کوتاه .
-
باسه
لغتنامه دهخدا
باسه . [ س ِ ] (اِخ ) نام شهری در قسمتهای شمالی فرانسه در 24 هزارگزی شهر لیل که دارای قریب 3500 تن جمعیت است . شهری صنعتی و دارای کارخانه های نختابی و قندریزی است .
-
باسه
لغتنامه دهخدا
باسه .[ س َ / س ِ ] (ص ) سیاه رو. (کذا فی القنیه ). (آنندراج ). سیه روی . بی آبرو. رسوا. گناهکار. (ناظم الاطباء).
-
بَأْسُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
سختگيري و عذابش
-
جستوجو در متن
-
اردوکشی
دیکشنری فارسی به عربی
بعثة
-
هیلت اعزامی
دیکشنری فارسی به عربی
بعثة