کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَشِّر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَشِّر
فرهنگ واژگان قرآن
بشارت ده((در عبارت "بَشِّرِ ﭐلْمُنَافِقِينَ "به دلیل رسیدن دو ساکن به هم ،حرف "را" کسره گرفته است)
-
واژههای مشابه
-
بشر
فرهنگ نامها
(تلفظ: bešr) (عربی) گشاده رویی ؛ (در اعلام) بِشر حافی صوفی معروف که در بغداد میزیست و گروهی از صوفیان را در اطراف خود گرد آورد . گویند وی در آغاز به کار لهو و لعب مشغول بود و بر اثر تذکر موسی بن جعفر (ع) متنبه شد و توبه کرد .
-
بشر
واژگان مترادف و متضاد
آدم، آدمی، آدمیزاد، آدمیزاده، انسان، مردم، ناس ≠ حیوان
-
بشر
فرهنگ واژههای سره
آدم
-
بشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] bašar انسان؛ مردم؛ آدمی.
-
بشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] bešr ۱. گشادهرویی؛ تازهرویی.۲. نکوروریی.
-
beaker
بِشِر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی] ظرف استوانهای بلند و دهانگشاد لبهدار با دیوارۀ نازک
-
بشر
فرهنگ فارسی معین
(بِ) [ ع . ] (مص ل .) گشاده رویی ، خوشرویی .
-
بشر
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ) [ ع . ] ( اِ.) مردم ، آدمی ، انسان .
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن سفیان کعبی . از جانب پیغمبر (ص ) برای اخذ زکوة به بنی کعب گسیل شد. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 331 و حبیب السیر چ 1333 هَ . ش . خیام ج 1 ص 396 شود.
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن سلیمان . وزیر یزیدبن ولیدبن عبدالملک بود. رجوع به حبیب السیر چ قدیم طهران ج 1 ص 264 شود.
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ ب ِ] (اِخ ) ابن معاویه . نام وی ربیعه ... بگفته ٔ ابن حبان ... او را صحبتی بوده است . رجوع به الاصابة ص 161 وشرح حال عبد عمروبن کعب و معاویة ثور بدروی ، شود.
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر. [ب ِ ] (اِخ ) ابن حسان . از صحابه بود و خبری از پیامبر (ص ) نقل کرد. رجوع به عیون الاخبار ج 1 ص 149 شود.
-
بشر
لغتنامه دهخدا
بشر.[ ب ِ ] (اِخ ) ابن حارث . از زاهدان بود و او را گفتاریست درباره ٔ ابراهیم بن ادهم و سالم خواص و وهب مکی و یوسف بن اسباط. رجوع به عیون الاخبار ج 2 ص 360 شود.