کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَشم سطحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
surface hoar
بَشم سطحی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] 1. یخبلورهای سرخسشکل که مستقیماً بر روی سطح برف مینشینند 2. بَشمی که عمدتاً بهصورت دوبعدی بر روی پنجره یا دیگر سطوح صاف رشد میکند
-
واژههای مشابه
-
بشم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بشک، بژم، بژ› [قدیمی] bašm قطرههای ریز آب یخزده؛ شبنم یخزده.
-
بشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bašam ۱. ملول؛ افسرده.۲. سوگوار.
-
بشم
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص . اِ.) ملحد، بی دین .
-
بشم
فرهنگ فارسی معین
(بَ شَ) (ص .) 1 - سوگوار، ملول . 2 - ناگوار.
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ] (اِ) بشمه . تشمیزج است . (اختیارات بدیعی ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به تشمیزج شود.
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِ) بشک . بژم . شبنم ریزه را گویند که سحرگاهان بر سبزه زار نشیند و سفید نماید و آنرابعربی صقیع خوانند. (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از فرهنگ نظام ) (انجمن آرا) (از جهانگیری ) (آنندراج ). سرمایی بود که بامداد بر کشته نشیند سپید چون آبی ت...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِخ ) نام موضعی است بغایت سردسیر میان طبرستان و ری . (از برهان ) (از جهانگیری ) (رشیدی ) (سروری ). نام دهی در نزدیکی اوشان از محال رودبار ری . (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). موضعی است میانه ری و طبرستان هوای سردی دارد. (سروری )...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است در بلاد هُذَیل . (از معجم البلدان ).
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ش َ ] (ص ) سوگوارو ملول . (از برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). ملول بودن . (سروری ) (شعوری ج 1 ورق 178) (سروری )(فرهنگ نظام ). افسرده . غمزده . اندوهگین . اندوهگن .
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ش َ ] (ع مص ) ناگوارد شدن . (زوزنی ). ناگوارد گرفتن و سیر برآمدن از چیزی . (تاج المصادر بیهقی ). ناگوارد شدن طعام . (آنندراج ). تخمه زده گردیدن حیوان از پرخوری . (ناظم الاطباء). ناگوار شدن طعام . (منتهی الارب ). تخمه کردن شتربچه از شیر و ...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم . [ ب َ ش ِ ](ع ص ) ناگوار. (از برهان ) (ناظم الاطباء) (جهانگیری ) (از انجمن آرا) (آنندراج )(از دزی ج 1 ص 90) (سروری ) (فرهنگ نظام ). کسی که دارای بشم بود و تخمه زده . (ناظم الاطباء). تخمه زده . (از اقرب الموارد). الشبع داعیة البشم و البشم داعیة ...
-
بشم
لغتنامه دهخدا
بشم .[ ] (اِ) غَرَف . (منتهی الارب ). رجوع به غرف شود.
-
بشم
واژهنامه آزاد
Beshem ب کسره ش کسره بمعنی برویم