کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَست 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَست 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← تمامبست
-
واژههای مشابه
-
بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bost ۱. بستان؛ باغ.۲. [قدیمی] گلزار.
-
بست
لغتنامه دهخدا
بست . [ ب ِ ] (اِخ ) نام دیهی است به کردستان سزاردلان . (انجمن آرا) (آنندراج ). دهی است از دهستان خورخوره دیواندره شهرستان سنندج که در 42 هزارگزی باختر دیواندره در دره شمالی کوه چهل چشمه در کوهستان واقع است . سرزمینی است سردسیر با 308 تن سکنه . آبش ا...
-
بست
لغتنامه دهخدا
بست . [ ب ُ ] (اِخ ) از توابع بادغیس است . رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 153.
-
بست
لغتنامه دهخدا
بست . [ ب ُ ] (اِخ ) نام قلعه ای است مشهور. (برهان ) (هفت قلزم ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). قلعه ای است به حدود افغانستان . رجوع به جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی چ 1337 هَ . ش . بنگاه ترجمه و نشر کتاب صص 369 - 368 و بعد شود.
-
بست
واژهنامه آزاد
(زابلی) (best) ایست! وایستا.
-
سنگ بست
لغتنامه دهخدا
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (ص مرکب ) محکم . (غیاث ) : دو برج رزین زین دز سنگ بست ز برج ملک دوردرهم شکست . نظامی .چو زد کوزه بر حوضه ٔ سنگ بست سفالین بد آن کوزه حالی شکست . نظامی .در آن کوش از این خانه ٔ سنگ بست که همسنگ این سنگی آری بدست . نظامی . || ثابت...
-
سنگ بست
لغتنامه دهخدا
سنگ بست . [ س َ ب َ ] (ن مف مرکب ) برآورده ٔ با سنگ چنانکه دیواره ٔ چاهی یا کنار رودی . (یادداشت بخط مؤلف ) : و علل و مشرف و شحنه پدید کرده بوده حاصل برای عمارت سنگ بست و پل . (تاریخ طبرستان ).ز مهد زر و گنبد سنگ بست مهیاش کردند جای نشست .نظامی .
-
چوب بست
لغتنامه دهخدا
چوب بست . [ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل . در 14 هزارگزی جنوب بابل .165 تن سکنه دارد. از رودخانه ٔ سجادرود آبیاری میشود. محصولاتش برنج ، پنبه ، نیشکر، غلات ، کنف است . صیفی کاری در آنجا رواج دارد. مردمش بکشاورز...
-
جستوجو در متن
-
fastenings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چفت و بست ها، چفت و بست، بست، چفت، بند، یراق در، پشت بند
-
scaffoldings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داربست، چوب بست، سکوب بندی، چوب بست سازی
-
scaffolding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
داربست، چوب بست، سکوب بندی، چوب بست سازی
-
بار و بَرم
فرهنگ گنجواژه
توشه،اندوخته.()ش را بست=پشتش را بست،ثروتمند شد.