کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَرْج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مانه بخش مانه شهرستان بجنورد. جلگه گرم سیر. سکنه ٔ آن 180 تن . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، پنبه ، برنج . شغل اهالی زراعت ، قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد، کوهستانی ، گرمسیری . سکنه ٔ آن 212 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، بنشن ، باغات میوجات . شغل اهالی زراعت ، گله داری و قالیچه بافی است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرا...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان کزاز علیا بخش سربند شهرستان اراک ، کوهستانی و سردسیری است . سکنه ٔ آن 397 تن . آب آن از رودخانه ٔ نورآباد و قنات و محصول آن غلات ، چغندرقند، بنشن ، انگور و قلمستان و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی است . (از فرهن...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهر کهنه بخش حومه ٔ شهرستان قوچان ، جلگه و سردسیری است . سکنه ٔ آن 926 تن . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و انگور است . شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه ماشین رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد، جلگه ، معتدل . سکنه ٔ آن 200 تن . آب آن از رودخانه و محصول آنجا غلات ، بنشن ، میوجات و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ ب ُ ] (ع اِ) کوشک . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (کشاف اصطلاحات الفنون ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (زمخشری ) (مهذب الاسماء). قصر. (از اقرب الموارد). کاخ : بیار آن ماه را یک شب درین برج که پنهان د...
-
برج
لغتنامه دهخدا
برج . [ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه ٔ شهرستان بجنورد. سکنه ٔ آن 377 تن . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، بنشن ، باغات میوجات . شغل اهالی زراعت است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
برج
دیکشنری عربی به فارسی
برج , قلعه (مثل برج) بلند بودن
-
برج
دیکشنری فارسی به عربی
برج , برج الکنيسة , ذروة , سحر , منزل
-
برج
واژهنامه آزاد
بَرْج؛ مقایسه، سنجیدن، اندازه گیری.
-
کلاته برج
لغتنامه دهخدا
کلاته برج . [ ک َ ت ِ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز و محلی معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
tower temple
برجمعبد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] تکبنایی چهارگوش با دیوارهای بسیار قطور و درونخانهای (cella) مرکزی و مربع که ورود به آن تنها ازطریق آستانۀ تورفتهای با دالان کوتاه میسر میشود
-
tomb tower, tower tomb
برج آرامگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] سازهای برجمانند که در قرون نخستین اسلامی برای آرامگاه بزرگان ساخته میشد، مانند گنبد قابوس در استان گلستان
-
packed tower, packed column
برج آکنده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شیمی، مهندسی شیمی] برج مخصوص جذب یا جداسازی مواد، که برای افزایش سطح تماس، با ذرات ریزی پر میشود و در آن مایعِ درحالریزش و شارۀ بالارونده در مجاورت هم قرار میگیرند
-
spray tower
برج افشانش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] برجی که در آن پاشش آب به سمت پایین و جریان گاز حاوی ذرات به سمت بالاست