کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَرنگاشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
caption
بَرنگاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] حروف و کلمات و نقوشی که بر روی تصویر تلویزیون یا پردۀ نمایش ظاهر میشود
-
جستوجو در متن
-
lower third
یکسوم پایینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] برنگاشتهایی که در یکسوم پایینی تصویر قرار میگیرند و حاوی اطلاعاتی نظیر نام گوینده یا موضوع برنامه است
-
pop up
حبابک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] برنگاشت یا تصویری که ازطریق پویانمایی برای لحظهای بر روی تصویر ظاهر و سپس محو میشود
-
برنگاشتن
لغتنامه دهخدا
برنگاشتن . [ ب َ ن َ ت َ ] (مص مرکب منفی ) برنگرداندن . روی برنتافتن . مقابل برگاشتن : یکی پشت بر دیگری برنگاشت بنگذاشت آن پایگه را که داشت . فردوسی .رجوع به برگاشتن شود.
-
می
لغتنامه دهخدا
می . [ م َی ی ] (اِخ )دختر طلابةبن قیس بن عاصم غسانی از ملوک عرب . این زن معشوقه ٔ ذی الرمة شاعر بود و شرح عاشقی آنان در ابتدای دیوان ذی الرمة (چ مصر) آمده است . میة : نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می تمثالهای عزه و تصویرهای می .منوچهری (دیوان ص 112...
-
میة
لغتنامه دهخدا
میة. [ م َی ْ ی َ ] (اِخ ) دختر طلابةبن قیس بن عاصم غسانی یکی از ملوک عرب معشوق ذی الرمة شاعر بود و شرح عاشقی و عشق او در مقدمه ٔ دیوان ذی الرمة (چ مصر) آمده است . در شعر منوچهری نام وی به صورت مخفف «می » آمده است :نوروز برنگاشت به صحرا به مشک و می ت...
-
پشت گاشتن
لغتنامه دهخدا
پشت گاشتن . [ پ ُ ت َن ْ ] (مص مرکب ) برگشتن . بازگشتن . پشت برگردانیدن و دور شدن . پشت بگردانیدن . پشت کردن . پشت نمودن . تولیة. تَولّی : سبک پشت بر یکدگر گاشتندز دل کینه بر خاک بگذاشتند. فردوسی .که بر من چنین پشت برگاشتی برین دژ مرا خوار بگذاشتی . ...
-
عزة
لغتنامه دهخدا
عزة. [ ع َزْ زَ ] (اِخ ) دختر حُمَیْل بن حفص بن ایاس حاجبیه ٔ غفاریه ٔ ضمریة. وی زنی ادیب و خوش بیان و از اهالی مدینه بود و در عهد عبدالملک بن مروان به مصر رفت و به تعلیم زنان حرم عبدالملک پرداخت . او را با «کثیر» شاعر حکایاتی است ، از آن جمله روزی ا...
-
تصویر
لغتنامه دهخدا
تصویر. [ ت َص ْ ] (ع مص ) صورت کردن .(تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (زوزنی ). صورت کردن چیزی را و آفریدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). صورت کردن و این مصدر بمعنی اسم مفعول مستعمل است . (غیاث اللغات ). صورت و شکل قرار دادن چیزی را و نقش کرد...
-
پایگه
لغتنامه دهخدا
پایگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) پایگاه . مقام . مرتبت .مرتبه . رتبت . ربته . زُلفی . قدر. منزلت : یکایک بپرسید [ کیخسرو ] و بنواختشان برسم مهی جایگه ساختشان همان نیز ز ایرانیان هر که بودبر اندازه شان پایگه برفزود. فردوسی .به اخترت گویند کیخسروی بشاهی ب...
-
کاوه
لغتنامه دهخدا
کاوه . [ وَ / وِ ] (اِخ ) در پهلوی کاوغ کریستن سن کوشیده است که ثابت کند افسانه ٔ کاوه در اوستا و کتب دینی زردشتی سابقه نداشته و متعلق به عهد ساسانی است و آن را به طرز افسانه های بسیار قدیم دیگر ساخته اند تا بتوانند اصطلاح درفش کاویان را تعبیر کنند و...
-
نگاشتن
لغتنامه دهخدا
نگاشتن . [ ن ِ ت َ ] (مص ) نوشتن . (برهان قاطع) تحریر کردن . نگاریدن : تا آنگاه که مضربان و حاسدان دل آن خداوند را بر ما درشت کردند و تضریب ها نگاشتند. (تاریخ بیهقی ص 214).چون کتاب اﷲ به سرخ و زردمی شاید نگاشت گر تو سرخ و زرد پوشی هم بشاید بی گمان . ...
-
تمثال
لغتنامه دهخدا
تمثال .[ ت ِ ] (ع اِ) صورت نگاشته . (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تندیسه . (مهذب الاسماء) (السامی فی الاسامی ). پیکر نگاشته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). صورت و پیکر. (غیاث اللغات ). صورت و پیکر نگاشته . صورت و شکل و پیکر و تندس و تندسه و...
-
حافظیه
لغتنامه دهخدا
حافظیه . [ ف ِ ظی ی َ ] (اِخ ) نام مزار خواجه حافظ شیرازی در شیراز است . میر علی شیر نوائی درباره ٔ مولانا محمد معمائی صدراعظم بابرمیرزا گوید: در ایام مکنت خود در شیراز بر سر تربت خواجه حافظ گنبد ساخت ، و بابرمیرزا را در آن گنبد ضیافت کرد، اما یکی از...