کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَخِلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بَخِلَ
فرهنگ واژگان قرآن
بخل ورزيد (کلمه بخل در مقابل کلمه اعطاء ( دادن) و به معناي ندادن است)
-
واژههای مشابه
-
بخل
واژگان مترادف و متضاد
۱. حسد، رشک ۲. امساک، خست، زفتی، لئامت، مالپرستی ۳. بخیل بودن ≠ سخاوت، کرم، بخشش ۴. تنگچشمی
-
بخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کَرَم] boxl بخیل بودن؛ زفتی؛ خست.
-
بخل
فرهنگ فارسی معین
(بُ) [ ع . ] ( اِ.) تنگ چشمی ، خسُت .
-
بخل
لغتنامه دهخدا
بخل . [ ب َ ] (ع مص ) بُخْل . (منتهی الارب ). رجوع به بُخْل شود.
-
بخل
لغتنامه دهخدا
بخل . [ ب َ خ َ ] (ع ص ) مرد بسیارزفت ، وصف بالمصدر للمبالغة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
بخل
لغتنامه دهخدا
بخل . [ ب َ خ َ ] (ع مص ) بُخْل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به بُخْل شود.
-
بخل
لغتنامه دهخدا
بخل . [ ب ُ ] (ع مص ) زفتی کردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). منع کردن و امساک کردن . (از اقرب الموارد). بخیلی کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بُخُل . بَخَل . (ناظم الاطباء). بَخل . بَخ...
-
بخل
لغتنامه دهخدا
بخل . [ ب ُ خ ُ ](ع مص ) بُخْل . (ناظم الاطباء). رجوع به بُخْل شود.
-
بخل
لغتنامه دهخدا
بخل . [ ب ُخ ْ خ َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ باخل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بخیلان . و رجوع به باخل شود.
-
بخل
واژهنامه آزاد
شح.
-
بخل آباد
لغتنامه دهخدا
بخل آباد. [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش سلدوز شهرستان ارومیّه که 165 تن سکنه دارد. محصول آن غلات ، توتون ،چغندر و حبوب است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).
-
بخل ورزیدن
دیکشنری فارسی به عربی
حقد
-
بخل و ریا
فرهنگ گنجواژه
صفات مذموم.