کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بيضة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بیضه افکندن
لغتنامه دهخدا
بیضه افکندن . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخم نهادن . انداختن بیضه . || کنایه از ترسیدن و زهره باختن . (از غیاث ). زهره باختن . غایت ترس و بیم خوردن . (از آنندراج ) : تا کرده ز دست و پنجه اش یادافکند ز بیم بیضه فولاد.محسن تأثیر.
-
بیضه انداختن
لغتنامه دهخدا
بیضه انداختن . [ ب َ / ب ِض َ / ض ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) بیضه افکندن . (آنندراج ).رجوع به بیضه افکندن و مجموعه ٔ مترادفات ص 91 شود.
-
بیضه بازی
لغتنامه دهخدا
بیضه بازی . [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ] (حامص مرکب ) بازی که اطفال در اعیاد به بیضها کنند و آنرا تخم بازی می گویند. (آنندراج ) : ولیکن نیایدز بس جست و جوش ازین بیضه بازی صدایی بگوش .ملاطغرا.
-
بیضه بند
لغتنامه دهخدا
بیضه بند. [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ب َ ] (اِ مرکب ) فتق بند. خصیه بند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به فتق بند شود. || شلوار مخصوصی که در موقع ورزشهای سخت برای جلوگیری از ضربات احتمالی بپا کنند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
بیضه خوار
لغتنامه دهخدا
بیضه خوار. [ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) خورنده ٔ بیضه . که تخم خورد : بعنکبوت و کبوتر که پیش ترس شدندهمای بیضه ٔ دین را ز بیضه خوار غراب .خاقانی .
-
بیضه گر
لغتنامه دهخدا
بیضه گر. [ ب َ / ب ِ ض َ/ ض ِ گ َ ] (ص مرکب ) مولدالبیض . (از ناظم الاطباء).
-
ورم بیضه
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: -------- طاری: fatx طامه ای: fatx طرقی: qori / fatx کشه ای: fatx نطنزی: fatx / qori
-
یاختههای بینابینی بیضه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ← یاختههای لیدیگ
-
همای بیضه ٔ دین
لغتنامه دهخدا
همای بیضه ٔ دین .[ هَُ ی ِ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ی ِ ] (اِخ ) کنایه از سرورکائنات محمد مصطفی صلوات اﷲعلیه وآله است . (برهان ).
-
testicular sperm extraction
زامهگیری از بیضه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] استخراج مستقیم زامه از روی پوست بیضه در مردان مبتلا به بیزامگی انسدادی اختـ. زاگاب TESE
-
مشت بیضه کردن
لغتنامه دهخدا
مشت بیضه کردن . [ م ُ ب َ / ب ِ ض َ / ض ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرد کردن مشت برای زدن بر کسی . (آنندراج ) : جان من اول فتح است مترس از تک و تازبیضه کن مشت و بر آن گردن سختش بنواز.میرنجات (از آنندراج ).
-
abdominoscrotal
شکمی ـ کیسهبیضهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم تشریحی] مربوط به شکم و کیسۀ بیضه
-
جستوجو در متن
-
testiculate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیضه، خایهای، خایه دار، بیضه مانند
-
scrotums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکروتوم ها، کیسه بیضه، پوست بیضه
-
testicles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیضه ها، بیضه، خصیه، خایه، تخم