کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوییدنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بوییدنی
/buy(')idani/
معنی
۱. درخور بوییدن.
۲. هرچیز خوشبو که آن را ببویند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوییدنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) buy(')idani ۱. درخور بوییدن.۲. هرچیز خوشبو که آن را ببویند.
-
بوییدنی
لغتنامه دهخدا
بوییدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) قابل بوییدن . لایق بوییدن . درخوربوییدن . || مشهوم . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
مشموم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mašmum بوییدهشده؛ آنچه به قوۀ شامه احساس شود؛ آنچه با بوییدن درک شود؛ بوییدنی.
-
شموم
لغتنامه دهخدا
شموم . [ ش َ ] (ع ص ) خوشبو. معطر. بوی خوشدار. (ناظم الاطباء). سخت خوشبو و معطر. (از اقرب الموارد). || آنچه بوییدنی است از گل و سپرغم و مانند آن . بوییدنی . ج ، شمومات .(یادداشت مؤلف ). چیز بوییدنی . (آنندراج ). || دارویی باشد که ببویند. (ذخیره ٔ خو...
-
بوئیدنی
لغتنامه دهخدا
بوئیدنی . [ دَ ] (ص لیاقت ) آنچه لایق بوئیدن باشد. رجوع به بوییدنی شود.