کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بویۀ کشتی شکسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بادرنگ بویه
لغتنامه دهخدا
بادرنگ بویه . [ رَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) معنی آن بعربی اترجیةالرائحه است . (ابن بیطار). گیاهی است که عقرب را هلاک کند و امراض سوداوی و بلغمی را نافع باشد، و بادرنجبویه معرب آنست و در عربی بقله ٔ اترجیه گویند. (برهان ). گیاهی است خوشبوی و ازجمله ٔ ری...
-
بادروج بویه
لغتنامه دهخدا
بادروج بویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) رجوع به بادروزبویه شود.
-
بارنگ بویه
لغتنامه دهخدا
بارنگ بویه . [ رَ ی َ / ی ِ ] (اِ مرکب ) بادرنجبویه . جعفری . (ناظم الاطباء). بادرنگ بویه . (دِمزن ). حوک . بادروج . بورنگ . بادرنجبویه . نوعی ریحان خوشبو است که بادرنبو و بادرنبویه و بادرنجبویه و بادرود هم گویند و در عربی بادروج نامند. (شعوری ج 1 ور...
-
حسن بویه
لغتنامه دهخدا
حسن بویه . [ ح َ س َ ن ِ ی َ] (اِخ ) رکن الدوله . رجوع به رکن الدوله و آل بویه و آثارالباقیه ص 133 و مجمل التواریخ صص 389 - 391 شود.
-
لنگر بویۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← لنگر شناوۀ مهار
-
مهار بویهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← مهار شناوهای
-
buoy shackle
بخوی شناوه، بخوی بویه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← بخوی مهار
-
تکبویۀ مهار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← تکشناوۀ مهار
-
بویۀ پالکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← شناوۀ پالکشی
-
بویۀ جهات اصلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] ← شناوۀ جهات اصلی
-
حسن آل بویه
لغتنامه دهخدا
حسن آل بویه . [ ح َ س َ ن ِ ل ِ ی َ ] (اِخ ) رجوع به آل بویه شود.
-
جستوجو در متن
-
wreck buoy
شناوۀ کشتی شکسته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] شناوه/ بویهای که برای نشان دادن محل کشتی شکسته به کار میرود متـ . بویۀ کشتی شکسته
-
لعل
لغتنامه دهخدا
لعل . [ ل َ ] (معرب ، اِ) (کلمه ٔ فارسی است محیطالمحیط). لال . بدخشانی . (زمخشری ). ملخش . بدخشی . یکی از احجار کریمه و صورت دیگر آن لال است چون نعل و نال . یکی از احجار کریمه و آن غیر بیجاده است . سنگی ظریف با سرخی لامع و از یاقوت سست تر. (دزی ). حم...