کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بویان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بویان
/buyān/
معنی
= بویا
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بویان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] buyān = بویا
-
بویان
لغتنامه دهخدا
بویان . (نف ) بوی کننده . (برهان ) (آنندراج ). بوی کننده و دارای بوی . (ناظم الاطباء) : نور ظلمت ز بویه ٔ قدمت خاک کویت چو عاشقان بویان .انوری .
-
واژههای مشابه
-
بم بویان
لغتنامه دهخدا
بم بویان . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ریگان ، بخش فهرج شهرستان بم . سکنه ٔ آن 322 تن . آب آن از قنات و محصول آن خرما و غلات و حنا است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
جستوجو در متن
-
پری رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پریروی› [قدیمی] pariru کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد؛ پریچهر؛ پریچهره؛ پریرخ؛ پریرخسار؛ زیبارو؛ خوشگل: ◻︎ سمنبویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پریرویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ: ۳۹۴).
-
سمن بو
لغتنامه دهخدا
سمن بو. [ س َ م َ ] (ص مرکب ) سمن بوی . معطر و خوشبو مانند یاسمن . (ناظم الاطباء) : سمن بوی و زیبارخ و ماهروی چو خورشیددیدار و چون مشک بوی . فردوسی .سمن بوی خوبان با ناز و شرم همه پیش کسری برفتند نرم . فردوسی .شکرشکن است یا سمن گوی من است عنبرذقن است...
-
طالب گیلانی
لغتنامه دهخدا
طالب گیلانی . [ ل ِ ب ِ ] (اِخ ) از اهل گیلان است . شاعری است هموار و پخته . و گویا در آن ولایت بالاتر از وی شاعری نباشد، ابیات خوبی دارد، و دیوانی ترتیب داده است . این بیتها از او است :اجل ز محنت هستی دهد نجات مراکه من حیات نمیخواهم و حیات مرا.چو ره...
-
پریروی
لغتنامه دهخدا
پریروی . [ پ َ ] (ص مرکب ) پریرو. که روی چون پری دارد. پریچهر. پریچهره . پری رخ . خوبرو. زیبارو : پریروی دندان بلب برنهادمکن گفت از این گونه بر شاه یاد. فردوسی .ده اسب گرانمایه با تاج زرپریروی ده با کلاه و کمر. فردوسی .برآمیز دینار و مشک و گهرپریروی ...
-
خانات ماوراءالنهر
لغتنامه دهخدا
خانات ماوراءالنهر. [ ت ِ وَ ئَن ْ / ئُن ْ ن َ ] (اِخ )اسم تاریخ جلوس به هجری قمری 1- جغتای 6242- قراهولاگو 6393- یسومنگو 645قراهولاگو(برای دفعه ٔ ثانی ) 6504- ارگنه خاتون 6505- الگو 659(بسال 664 درگذشت )6- مبارک شاه 6647- براق خان ذوالحجة 6648- نیکپا...
-
طب
لغتنامه دهخدا
طب . [ طِب ب ] (ع اِ) شهوت . خواهانی تن . || شأن . حال مرد. دَهر. خُوی . عادت . یقال : ماذاک بطبی ؛ ای بدهری و عادتی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سحر. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). جادوئی . (منتهی الارب ). || (مص ) علاج کردن . دارو کردن . علاج جسم و...