کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوم شناسی گیاه زراعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
بومفاجعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← فاجعۀ بومشناختی
-
ecofacism
بومفاشیسم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] تأکید برخی از مدافعان افراطی محیطزیست بر این که همۀ افراد باید، علیرغم تمایلات و نیازهای شخصی، سبک زندگی سازگار با محیطزیست را برگزینند
-
ecofeminism
بومفمینیسم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل، مطالعات زنان] نگرشی برمبنای احترام به طبیعت که با تلفیق رویکردهای فمینیسمی و بومشناختی مخالف رفتارهای تهاجمی و از میان بردن طبیعت به بهانۀ سود و پیشرفت است
-
ecocide
بومکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] اقدام برنامهریزیشده برای از بین بردن تمام یا بخشی از یک بومسازگان با اهداف سودجویانه
-
ecolodge
بومکلبه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] اقامتگاهی معمولاً کوچک و گران در نزدیکی محدودۀ حفاظتشده یا داخل آن، بهویژه برای طبیعتگردان
-
eco-activism
بومکنشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] کنش مستقیم با هدف بالا بردن آگاهی و لابیگری برای جلوگیری از فعالیتهایی که به محیطزیست آسیب میرساند
-
ecotope
بومگاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بخش غیرزندۀ بومسازگان
-
ecologist2
بومگرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فردی که طرفدار پیگیر حفظ تعادل بین موجودات زنده و محیطزیست آنها است
-
ecospecies
بومگونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] گروهی از افراد یک گونه که تحت تأثیر شرایط بومشناختی معین از سایر گروهها متمایز میشوند و دارای توان زادآوری هستند بهطوریکه توان زادآوری آنها با یکدیگر بیشتر از افراد سایر گروههاست
-
ecocentric
بوممحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ویژگی نظامی ارزشی و نگرشی که انسان را بخشی از فرایندها و سامانههای بومشناختی گستردهتر میداند متـ . زیستمحور biocentric
-
ecocentrism
بوممحوری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نوعی جهانبینی که براساس آن همۀ طبیعت دارای ارزش ذاتی است و تأکید آن نه بر انسان که بر طبیعت است متـ . زیستمحوری biocentrism
-
ecotype
بوممونه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] انشعابی ژنشناختی از یک جمعیت که با زیستگاهی ویژه سازگار شده است
-
ecograph
بومنگاشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] نمودار نیازهای یک گونه برای سازگاری با دو یا چند عامل زیستمحیطی
-
aridland
خشکبوم
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] بومسازگان شکنندهای که به علت کمبود بارش رشد گیاهان در آن محدود است
-
آباد بوم
لغتنامه دهخدا
آباد بوم . (اِ مرکب ) جای آباد : یکی شارسان کرد و آباد بوم برآورد بهر اسیران روم . فردوسی .زتوران و از هند و از چین و روم ز هر کشوری کان بد آباد بوم همی باژ بردند نزدیک شاه برخشنده روز و شبان سیاه . فردوسی .چو آگاهی آمد ز ایران بروم که ویران شد آن مر...