کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوموحشتافکنی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ecoterrorism, bioterrorism
بوموحشتافکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] گونۀ خشونتبار و تهاجمی بومکنشگری با توسل به وحشتافکنی
-
واژههای مشابه
-
terrorism
وحشتافکنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] ایجاد هراس بسیار از راه اِعمال روشهای خشونتآمیز ازجمله آدمربایی و گروگانگیری و کشتار برای دستیابی به هدفی سیاسی
-
افکنی
لغتنامه دهخدا
افکنی . [ اَ ک َ ] (حامص ) حاصل مصدر از افکندن که به صورت ترکیب آید : یکی کاروان جمله شاهین و بازبچرغ و کلنگ افکنی تیزتاز. نظامی .گرفته مزن در حریف افکنی گرفته شوی گر گرفته زنی . نظامی .بدشمن گر آیی بخصم افکنی گشاده بر و بازوی بهمنی . نظامی .ز خصم تو...
-
cyberterrorism, cyberterror
وحشتافکنی رایانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] حمله با قصد قبلی، عمدتاً با انگیزۀ سیاسی، به اطلاعات و سامانههای رایانهای و برنامههای رایانهای و دادهها
-
terror
وحشت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی، علوم سیاسی و روابط بینالملل] هراس بسیار که براثر خشونت با انگیزۀ سیاسی پدید آید
-
وحشت
واژگان مترادف و متضاد
بیم، پروا، ترس، ترور، توهم، خوف، دهشت، رعب، رم، واهمه، وهم، هراس، هول
-
وحشت
فرهنگ واژههای سره
هراس، ترس، بیم
-
وحشت
لغتنامه دهخدا
وحشت . [ وَ ش َ ] (ع اِمص ) تنهایی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (بهار عجم ) (آنندراج ) : با تو برآمیختنم آرزوست وزهمه کس وحشت و بیگانگی . سعدی .دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت رخت بربندم و تا ملک سلیمان بروم . حافظ. || ترس . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
وحشت
فرهنگ فارسی معین
(وَ شَ) [ ع . وحشة ] (اِ.) ترس ، هراس .
-
وحشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: وحشة] vahšat ۱. ترس بسیار.۲. اندوه و ترس؛ دلتنگی از تنهایی.۳. [قدیمی] تنهایی؛ خلوت.۴. [قدیمی] رمندگی؛ دوری.
-
وحشت
دیکشنری فارسی به عربی
ارهاب , خوف , رعب , رهبة , شجار , فزع , مقة
-
وحشت
واژهنامه آزاد
نهیب. || از شاهنامۀ استاد فردوسی:دلم گشت از آن خواب بد پرنهیب - ز بالا بدیدم نشان نشیب. از ویس و رامین استاد گرگانی:نه از کار بزرگ آید نهیبش - نه از گنج گران آید فریبش.
-
بوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بوف، جغد، کنگر، کوف ۲. زمین، سرزمین، قلمرو، ناحیه ۳. زمینه، متن ۴. تابلو ۵. جا، ماوا، مقام، مکان ۶. سرشت، طبیعت، طینت، فطرت، نهاد
-
بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: būm] bum ۱. سرزمین.۲. شهر.۳. ناحیه.۴. زمینه؛ متن.۵. (نقاشی) زمینۀ آمادهشده برای نقاشی.۶. [قدیمی] پارچه یا چیز دیگر که بر روی آن نقاشی کنند.۷. [قدیمی] جا؛ مٲوا.۸. [قدیمی] زمین.〈 بوموبر: = بروبوم