کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بومتوسعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ecodevelopment
بومتوسعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] رویکردی به توسعۀ پایدار که با محیطزیست سازگار است و تعادل اجتماعی و بومشناختی و کارایی اقتصادی و احترام به هویت فرهنگی و توسعۀ منطقهای هماهنگ را در نظر دارد
-
واژههای مشابه
-
توسعه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسط، پیشرفت، عمران، گسترش، وسعت ۲. بسط دادن، گسترشدادن، پیشرفت کردن
-
توسعه
فرهنگ واژههای سره
گسترش، افزایش، پیشرفت
-
توسعه
فرهنگ فارسی معین
(تُ س ِ عِ) [ ع . توسعة ] 1 - (مص م .) گشاد کردن ، فراخ کردن ، وسعت دادن . 2 - (اِمص .) گشادی ، فراخی . 3 - ترقی ، پیشرفت .
-
توسعة
لغتنامه دهخدا
توسعة. [ ت َ س ِ ع َ ] (ع مص ) فراخی و فراخ کردن و گاهی از غیر ناقص است هم بر این وزن مصدر می آید. (غیاث اللغات ) (آنندراج ): وسع توسیعاً و توسعة. (ناظم الاطباء). || (اِمص ) سعة و اِتّساع . (اقرب الموارد). فراخی و وسعت . (ناظم الاطباء). و با پیداکردن...
-
توسعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوسعَة] to[w]se'e فراخی؛ گشادگی.
-
توسعه
دیکشنری فارسی به عربی
تطوير , توسيع
-
توسعه
واژهنامه آزاد
گسترش.
-
ecological development
توسعۀ بومشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] رویکردی به توسعه که عوامل بومشناختی و نیاز به حفاظت از تنوع زیستی و حمایت از سامانههای بومشناختی را مد نظر دارد
-
بوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بوف، جغد، کنگر، کوف ۲. زمین، سرزمین، قلمرو، ناحیه ۳. زمینه، متن ۴. تابلو ۵. جا، ماوا، مقام، مکان ۶. سرشت، طبیعت، طینت، فطرت، نهاد
-
بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: būm] bum ۱. سرزمین.۲. شهر.۳. ناحیه.۴. زمینه؛ متن.۵. (نقاشی) زمینۀ آمادهشده برای نقاشی.۶. [قدیمی] پارچه یا چیز دیگر که بر روی آن نقاشی کنند.۷. [قدیمی] جا؛ مٲوا.۸. [قدیمی] زمین.〈 بوموبر: = بروبوم
-
بوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) bum = جغد
-
بوم
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] ( اِ.) 1 - سرزمین ، ناحیه . 2 - زمین شیار نکرده . 3 - جا، مقام . 4 - سرشت ،طبیعت . 5 - پارچه قاب گرفته ای که روی آن نقاشی کنند. 6 - زمینة پارچة زردوزی شده .
-
بوم
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) جغد.