کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بومی شدن (گیاه و جانور) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
native map
نقشۀ بومی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی نقشهبرداری] نقشۀ یک منطقه که کشوری دیگر ازطریق نهادهای دولتی یا خصوصی خود تهیه میکند
-
غیر بومی
دیکشنری فارسی به عربی
أجْنَبي
-
ادبیات بومی
واژهنامه آزاد
ادبیات ویژۀ یک سرزمین؛ ممکن است ادبیات خاص یک شهرستان یا یک قوم یا یک کشور باشد.
-
نیروی نظامی (بومی)
دیکشنری فارسی به عربی
ميليشيا
-
جستوجو در متن
-
پاندا
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) جانور پستاندار گیاه خوار شبیه خرس بومی آسیای شرقی .
-
طبع
دیکشنری عربی به فارسی
بتابعيت کشوري در امدن , پذيرفته شدن (درکشور) , جزو زباني وارد شدن (کلمات) , بومي شدن (گياه و جانور) , طبيعي شدن , هنجار کردن
-
خو گرفتن(جانور و گیاه به اب و هوای جدید)
دیکشنری فارسی به عربی
تاقلم
-
پوست
فرهنگ فارسی معین
(اِ.)1 - بیرونی ترین بخش بدن جانوران . 2 - پوشش بیرونی ساقه . 3 - پوشش تخم جانور و دانة گیاه . ؛ ~ کسی کنده شدن (کن .) متحمل عذاب شدید شدن .
-
گیاه خوردن
لغتنامه دهخدا
گیاه خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) یا گیاخوردن . خوردن نبات و علف خوردن . چریدن : گیا گر خورد جانور باک نیست چرا جانور جانور را چراست . منوچهری .گفت درویش من نخواهم چیزمن توانم گیاه خوردن نیز. مکتبی .تَبَقﱡل ؛ گیاه خوردن . (دهار) (منتهی الار...
-
pesticide resistance
مقاومت به آفتکُش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] پایداری گیاه یا جانور در برابر آفتکُش
-
آغازی
فرهنگ فارسی معین
1 - (ص نسب .)ابتدایی ،بدوی . 2 - ( اِ.) جانور و گیاه تک یاخته .
-
sex
جنس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] مجموعۀ ویژگیها و ساختارها و صفات و اعمالی که براساس آنها جنسیت یک گیاه یا جانور مشخص میشود
-
تاژک داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tāžakdārān جانوران تکسلولی که دارای تاژک هستند و برخی از آنها حد واسط میان جانور و گیاه شمرده میشوند.
-
organism
اندامگان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] 1. مجموعۀ اندامهای تشکیلدهندۀ موجود زنده 2. موجود زنده اعم از گیاه و جانور و میکرب