کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بولتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بولتن
/bultan/
معنی
۱. ابلاغیۀ رسمی؛ بیانیۀ رسمی.
۲. بیانیه دربارۀ عملیات نظامی یا توضیح پزشکی.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
گزارشنامه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بولتن
فرهنگ واژههای سره
گزارشنامه
-
بولتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bulletin] bultan ۱. ابلاغیۀ رسمی؛ بیانیۀ رسمی.۲. بیانیه دربارۀ عملیات نظامی یا توضیح پزشکی.
-
بولتن
فرهنگ فارسی معین
(بُ لْ تَ) [ انگ . ] ( اِ.) گزارش کوتاه چاپی (یا تکثیر شده ) رویدادها و خبرهای یک مؤسسه ، خبرنامه (فره ).
-
جستوجو در متن
-
bulletined
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتن
-
information bulletin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتن اطلاعات
-
electronic bulletin board
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتن الکترونیکی
-
news bulletin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتن خبر
-
خبرنامه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بولتن ۲. نشریه خبری سازمانی
-
bulletin
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتن، پژوهشنامه، تابلو اعلانات، بیانیه، پژوهنامه، اگهی نامه رسمی، ابلاغیه رسمی، اگاهینامه
-
bulletins
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بولتن ها، پژوهشنامه، تابلو اعلانات، بیانیه، پژوهنامه، اگهی نامه رسمی، ابلاغیه رسمی، اگاهینامه
-
استورم
لغتنامه دهخدا
استورم . [ اِ ] (اِخ ) ژاک شارل فرانسوا (1803 - 1855 م .). یکی از حکمای ریاضی فرانسوی آلمانی الاصل . مولد او ژنو از کشور سویس (روز 29 سپتامبر 1803 م .). وی در آغاز کارسمت آموزگاری پسر مادام دواستال داشت و با کولادون که یکی از همشاگردیان او بود برای ت...
-
هپتال
لغتنامه دهخدا
هپتال . [ هَِ ] (اِخ ) هفتال . هیتال . هیتل . هیطل . هپتالی . هفتالی . ج ، هپتالان . هفتالان . هیاطلة. هپتالیان . هفتالیان . در بندهشن ایرانی : هفتالان . به ارمنی : هپتال . فارسی : هیتل . عربی : هیطل . مقایسه شود با بیلی بولتن شرقی ، 4 و 6 (1932)، ص ...
-
رادیو
لغتنامه دهخدا
رادیو. [ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) از «بی سیم - پرتو مجهول » مصدر آن رادیه ، بمعنی شعاع دادن ، شعاع افکندن ، پرتو دادن ، پرتو افکندن که بصورت اسمی و صفتی هر دو بکار رود در صورت صفتی بمعنی مشعشع و نورانی و در صورت اسمی علامت اختصاری رادیوتلگرافی ، رادیوتلف...
-
روزنامه
لغتنامه دهخدا
روزنامه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) مرکب از روز+ نامه (نامک پهلوی )، معرب آن روزنامج و روزنامجه . بیرونی در الجماهر (ص 260) از قول ناخدای کشتی آرد: «و کتبتها فی الروزنامج باسمه » (نام مصله ٔ سرب را باسم شیخی که بطلب حاجتی نزد ناخدا آمده بود وی در روزن...