کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوق کوتاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
poop
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوچه، کشتیدم، صدای قلپ، صدای کوتاه، قسمت بلند عقب کشتی، ادم احمق، قورت دادن، تفنگ در کردن، صدای بوق ایجاد کردن، گوزیدن، باعقب کشتی تصادم کردن، از نفس افتادن، تمام شدن، باد و گاز معده را خالی کردن
-
موخرة السفينة
دیکشنری عربی به فارسی
کشتيدم , صداي قلپ , صداي کوتاه , قسمت بلند عقب کشتي , صداي بوق ايجاد کردن , قورت دادن , تفنگ درکردن , باد وگاز معده را خالي کردن , گوزيدن , باعقب کشتي تصادم کردن , فريفتن , ادم احمق , از نفس افتادن , خسته ومانده شدن , تمام شدن
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dumb, dum] ‹دنب› (زیستشناسی) dom ۱. عضو بدن حیوان که در انتهای تنه و بالای مقعد او قرار دارد و در حیوانات چهارپا در پشت پای آنها آویزان است. در پرندگان پرهایی است که در انتهای بدن آنها میروید و در بعضی دراز و آویخته و در بعضی کوتاه ...
-
پست
لغتنامه دهخدا
پست . [ پ َ ] (ص ) مقابل بالا. پائین . تحت . سفل . زیر. مقابل بالا و روی . مقابل علو و فوق : بیامد چو گودرز را دید، دست بکش کرد وسر پیش بنهاد پست . فردوسی .بکش کرده دست و سرافکنده پست همی رفت تا جایگاه نشست . فردوسی .پراندیشه بنشست بر سان مست بکش کرد...
-
دزدیدن
لغتنامه دهخدا
دزدیدن . [ دُ دی دَ ] (مص ) بردن . سرقت . به نهانی مال دیگری را برای خود گرفتن . برداشتن مال دیگری برای خود درنهان . (یادداشت مرحوم دهخدا). سرقت کردن و بردن مال کسی را به مکر و فریب و در پنهانی و یا گرفتن مال کسی را دربیابان و صحرا بزور و قهر و غلبه ...
-
رسیده
لغتنامه دهخدا
رسیده . [ رَ / رِ دَ /دِ ] (ن مف / نف ) آمده . درآمده . وارد. (فرهنگ فارسی معین ). وارد. وارده . (لغات فرهنگستان ). آمده و واردشده . (ناظم الاطباء). اسم مفعول از مصدر رسیدن ، به معنی درآمده و آمده . (از شعوری ج 2 ورق 15) : دگر آنکه گیتی پر از گنج تست...
-
ساز
لغتنامه دهخدا
ساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ). آنچه میزنند مثل رباب و بربط و چغانه و امثال آن . (شرفنامه ٔ منیری ). چیزی که مطربان نوازن...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ )علی نوشتگین . وی از سالاران و امراء زمان مسعود غزنوی است . ابوالفضل بیهقی گوید: احمد مردی بود مبارز و سالاریها کرده و در سواری و چوگان و طاب طاب [ شاید: طبطاب ] یگانه ٔ روزگار بود و هنگامی که ، در سال 422 هَ . ق . امیرمسعود از ...
-
نشاندن
لغتنامه دهخدا
نشاندن . [ ن ِ دَ] (مص ) (از: نش + اندن (پسوند مصدر متعدی )، متعدی نشستن ، کردی : نژینین (تیغه کردن ، دیوار کشیدن ). (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). کسی را به نشستن واداشتن . (حاشیه ٔ دکتر معین بر برهان قاطع). متعدی نشستن . (غیاث اللغات ) : بنشان به...
-
شکستن
لغتنامه دهخدا
شکستن . [ ش ِ ک َ ت َ ] (مص ) چیزی را چندین پاره کردن و خرد کردن و ریزریز کردن . (ناظم الاطباء). خرد کردن . قطعه قطعه کردن . پاره پاره کردن . کسر. اشکستن . بشکستن . تفتیت . وطس . هدّ. فض ّ. وقم . اسم مصدر از آن شکنش است که مرخم آن شکن مستعمل است . (ی...
-
شاخ
لغتنامه دهخدا
شاخ . (اِ) شاخه . شغ. شغه . غصن . فرع . قضیب . فنن . خُرص ، خِطر. خَضِر. نجاة. عِرزال . بار.رجوع به بار شود. شاخ درخت . (فرهنگ جهانگیری ) (فهرست ولف ) . فرع در مقابل تنه و نرد. در گنابادی معادل شاخه . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ، ذیل شاخ ). در تکلم ش...