کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوشاد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بوشاد
/bušād/
معنی
شلغم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوشاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] bušād شلغم.
-
بوشاد
لغتنامه دهخدا
بوشاد. (اِ) بلغت یونانی شلغم خام را گویند. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). شلغم خام . (آنندراج ). شلغم . (رشیدی ) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به لکلرک ج 1 ص 291 شود.
-
جستوجو در متن
-
دوناش
لغتنامه دهخدا
دوناش . (اِخ )ابن تمیم . نام طبیبی از مردم قیروان که ابن البیطار از او روایت آرد از جمله در کلمه ٔ بوشاد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترجمه ٔ لکلرک ج 1 ص 291 و 416 شود.
-
شلغم
لغتنامه دهخدا
شلغم . [ ش َ غ َ ] (اِ) ریشه ٔ گیاهی از طایفه ٔ خاجی شکل و مأکول ولذیذ و بیشتر در آشها داخل کنند. (ناظم الاطباء). گیاهی است از تیره ٔ صلیبیان که دارای ریشه ٔ غده ای محتوی مواد ذخیره ای می باشد. نباتی است دوساله ، یعنی در سال دوم کشت گل میدهد. برگهای...