کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوس و کنار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوس و کنار
فرهنگ گنجواژه
مغازله، معاشقه.
-
واژههای مشابه
-
زمین بوس، دست بوس، پابوس
لهجه و گویش تهرانی
احترام گذاری به بزرگان
-
مینی بوس
فرهنگ فارسی معین
[ انگ . ] (اِ.) وسیلة نقلیه موتوری به شکل اتوبوس کوچک .
-
قدم بوس
لغتنامه دهخدا
قدم بوس . [ ق َ دَ ] (اِمص مرکب ) پای بوس . (آنندراج ).
-
پای بوس
لغتنامه دهخدا
پای بوس . (نف مرکب ، اِ مرکب ) پابوس . زیارت .
-
بوس کردن
لغتنامه دهخدا
بوس کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بوسیدن : سخنگوی رومی چو پاسخ شنیدزمین بوس کرد آفرین گسترید. فردوسی .چو رستم به نزدیک مهتر رسیدزمین بوس کرد آفرین گسترید.فردوسی .
-
دست بوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dastbus ۱. کسی که دست دیگری را ببوسد.۲. (اسم مصدر) دستبوسی: ◻︎ به عزم دستبوسش قاف تا قاف / کمر بسته کلهداران اطراف (نظامی۲: ۲۴۳).
-
دیده بوس
لهجه و گویش تهرانی
سلام رساندن در نامه:مادر عزیرم را ()م
-
بوس وکنار کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ملعقة
-
جستوجو در متن
-
spoonies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
spoonies، لوس، اهل بوس و کنار
-
spooning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
قاشق، با قاشق برداشتن، بوس و کنار کردن
-
spooned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسپوئید، با قاشق برداشتن، بوس و کنار کردن
-
spooneys
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسفنج ها، لوس، اهل بوس و کنار