کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوزکند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوزکند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بوزگند، پوزگند، بورگند› [قدیمی] buzkand ایوان؛ صفه.
-
بوزکند
فرهنگ فارسی معین
(کَ) (اِمر.) صفه ، ایوان .
-
بوزکند
لغتنامه دهخدا
بوزکند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) صفه و ایوان و با رای قرشت هم بنظر آمده است . (برهان ). ایوان و خانه است و با رای قرشت هم بنظر آمده . (آنندراج ). صفه . و ایوان . (ناظم الاطباء). بوزگند. صفه . ایوان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
بورکند
لغتنامه دهخدا
بورکند. [ ک َ ] (اِ مرکب ) بوزکند. (ناظم الاطباء). و رجوع به بوزکند شود.