کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بورَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بورَه
لهجه و گویش بختیاری
bura نام نوعى بافتنى که از نخِ پرکِ تابیده مانندجاجیم بافته مىشود و از آن بهعنوانسفره خمیر، توبره، جوال کاه و مانند آناستفاده مىشود.
-
واژههای مشابه
-
بوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bure = بوراکس
-
بوره
لغتنامه دهخدا
بوره . [ رَ / رِ ] (اِ) چیزی است مانند نمک و آنرا زرگران بکار برند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نمک تلخ مزه بهندی ، سهاگا گویند. (غیاث ). ملحی است که از آب دریاچه های آسیا و چین و تبت و هندوستان اخذ میکنند و تنکار و ملح ایرانی نیز نامیده میشود. ...
-
بؤرة
لغتنامه دهخدا
بؤرة. [ ب ُءْ رَ ] (ع اِ) (از «ب ٔر») مغاکچه . || آتشدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). آتشدان و این کلمه پوریون یونانی و «پور» بمعنی آتشکده ٔ فارسیان است . یا پوره ٔ یونانی بمعنی آتش . (یادداشت بخط مؤلف ). || ذخیره ....
-
بوره
واژهنامه آزاد
بیا
-
ده بوره
لغتنامه دهخدا
ده بوره . [ دِه ْ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پایین شهرستان نهاوند. واقع در 4هزارگزی باختر نهاوند کنار رودخانه ٔ گاماسیاب . سکنه ٔ آن 300 تن و آب آن از رودخانه ٔ گاماسیاب است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
بادام بوره
لغتنامه دهخدا
بادام بوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) قسمی شیرینی .
-
واژههای همآوا
-
بوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bure = بوراکس
-
بوره
لغتنامه دهخدا
بوره . [ رَ / رِ ] (اِ) چیزی است مانند نمک و آنرا زرگران بکار برند. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). نمک تلخ مزه بهندی ، سهاگا گویند. (غیاث ). ملحی است که از آب دریاچه های آسیا و چین و تبت و هندوستان اخذ میکنند و تنکار و ملح ایرانی نیز نامیده میشود. ...
-
بوره
واژهنامه آزاد
بیا
-
جستوجو در متن
-
بورق
لغتنامه دهخدا
بورق . [ رَ ] (معرب ، اِ) معرب بوره . یکی از عقاقیر اصحاب صناعت کیمیا. و آن بر چند صفت است : یکی بورق الخیز و قسمی دیگر که آنرا نطرون گویند و بورق الصناعة و زراوندی و این بهترین صنف بورق است . (مفاتیح ). چیزی است مانند نمک . معرب بوره . (غیاث ). انوا...
-
بوراق
لغتنامه دهخدا
بوراق . (ع اِ) بوره . (ناظم الاطباء). بوراک . بوره . بُراکس . (از اشتینگاس ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.