کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بورات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بورات
/burāt/
معنی
هریک از نمکهای اسید بوریک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
بورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: borate] (شیمی) burāt هریک از نمکهای اسید بوریک.
-
واژههای مشابه
-
بورات دوسدیم
لغتنامه دهخدا
بورات دوسدیم . [دُ س ُ ی ُ ] (اِ مرکب ) یا تترابورات دو سدیم یا بی بورات دوسود یا بوراکس 381/43 = H2o 10 و B4o7Na2 بورات دوسدیم بصورت تبلورات بی رنگ یا گرد سفید با مزه ٔ کمی قلیایی است . این ملح دو نوع متبلور میشود: از محلول های آبی در بالاتر از 60 ز...
-
جستوجو در متن
-
borates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بورات
-
borate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بورات
-
اسیدبوریک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: acide borique] (شیمی) 'asidborik جسمی جامد، سفید، بیبو، و براق به شکل گرد با پوستههای ریز که از ترکیب بورات دوسدیم با محلول اسید کلریدریک بهدست میآید و برای ضدعفونی کردن بهکار میرود؛ جوهر بوره.
-
بوراکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: borax، مٲخوذ از فارسی: بورک] borāks ترکیب اسیدبوریک و سود که در طب و صنعت، ازجمله در ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی، و لحیمکاری به کار میرود؛ بوره؛ بورک؛ بورق؛ تنگار؛ تنکار؛ بورات دوسود.
-
گل محمدی
لغتنامه دهخدا
گل محمدی . [ گ ُ ل ِ م ُ ح َم ْ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) از تیره ٔ رزاسه و قسمت قابل مصرف آن گلبرگ است . ماده ٔ مؤثره ٔ آن تانن و موارد استعمال آن غرغره قابض ، غرغره بورات دو سدیم است . (از کارآموزی داروسازی تألیف جنیدی ص 197). گل سرخ . گل سور...
-
غرغرة
لغتنامه دهخدا
غرغرة. [ غ َ غ َ رَ ] (ع مص ) به نیزه زدن در حلق . || آواز برآوردن گوشت وقت بریان کردن . (منتهی الارب ). || آب در گلو گردانیدن . (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) . ج ،غَراغِر، الغرغرة بالغراغر الباردة و الحارة. (دزی ). فارسیان تفریس کرده غراره گویند. (غ...