کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بود و نابود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
خورده بود
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bešxardabo طاری: bešxârdabo طامه ای: boyxârdabo طرقی: bešxârdabo کشه ای: bešxârdebo نطنزی: bašxârdabo
-
دیده بود
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: bešdiyabo طاری: bešdiyabo طامه ای: boydiyabo طرقی: bešdiyabo کشه ای: bešdibo نطنزی: bašdiyabo
-
شاهد … بود
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَ …
-
شایسته بود
دیکشنری فارسی به عربی
استأهل
-
احمد هم عاشق بود، هم شاعر (بود).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer bo. طاری: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer. طامه ای: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer bo. طرقی: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer. کشه ای: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer. نطنزی: ahmad ham âšeq bo, ham šâɂer bo.
-
overnutrition 1
بیشبود تغذیه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] نوعی سوءِتغذیه ناشی از دریافت بیشازحد مواد مغذی
-
بنای یاد بود
دیکشنری فارسی به عربی
نصب
-
میزبان … بود (شد)
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَ …
-
پایتخت میزبان … بود
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَتْ العاصِمَة المؤتَمرَ الخامِسَ لِوُزَراءِ الخارجية
-
مربوط به جشن یاد بود
دیکشنری فارسی به عربی
تذکاري
-
چه کسی (بود) مرا صدا کرد؟
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: ki bo men-eš vâǰ ka? طاری: ki mun-eš vâǰ ka? طامه ای: ke mun-e vâǰ veke? طرقی: ki mon-eš vâǰ ka? کشه ای: ki mun-eš vâǰ ka? نطنزی: ki mon-eš vâǰ ka? / ki bo mon-eš vâǰ baka?
-
پایتخت شاهد برگزاری (پذیرایی) کنفرانس پنجم وزرای خارجه بود
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَضَنَتْ العاصِمَة المؤتَمرَ الخامِسَ لِوُزَراءِ الخارجية
-
اگر به جای آن همه تخمة بوداده مقداری آش خورده بودی، الآن حالت بهتر شده بود.
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: aga avaz-e neqza toxma-ye buduwa, iza âš-ed bexardabo, hâled vehdar bo. طاری: age be yâ-ye in hama töma-ye biyowhâtâya, ye poyi âš-ed bexârdabo, had hâled vahdar bo. طامه ای: ege be yâ-ye hame ni tümehâ-ye budâyi, âš-ed boxârdebo, alân hâled...
-
جستوجو در متن
-
نابود شده
لغتنامه دهخدا
نابود شده . [ ش ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) معدوم . از بین رفته . تباه شده . نابود. رجوع به نابود و نابوده شود.
-
نیست و نابود
لغتنامه دهخدا
نیست و نابود. [ ت ُ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) به کلی از میان رفته . (یادداشت مؤلف ). معدوم .- نیست و نابود شدن ؛ به کلی از میان بشدن . (یادداشت مؤلف ).- نیست و نابود کردن ؛ یک باره و به کلی معدوم کردن و از بین بردن .