کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بودجهبندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بودجهبندی
فعل
بن گذشته: بودجهبندی کرد
بن حال: بودجهبندی کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
cost budgeting
بودجهبندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] جمعبندی هزینههای برآوردشدۀ فعالیتهای منفرد یا بستههای کاری (work package) برای تعیین بودجۀ مبنا
-
واژههای مشابه
-
بودجه
واژگان مترادف و متضاد
اعتبار، پول، سرمایه، وجه
-
بودجه
فرهنگ واژههای سره
پیش ریز، تن خواه، هزینه، درآمد
-
بودجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: budget] (اقتصاد) budje ۱. مجموع درآمدها و هزینههای کشور، وزارتخانه، مؤسسه، و مانندِ آن در مدتی معین.۲. [عامیانه] توانایی مالی یک فرد یا یک خانواده.
-
بودجه
فرهنگ فارسی معین
(جِ) [ فر. ] ( اِ.) مجموع درآمدها و هزینه های یک کشور، وزارتخانه ، اداره ، خانواده و یک فرد.
-
بودجه
لغتنامه دهخدا
بودجه . [ ج ِ ] (فرانسوی ، اِ) انگاره . دخل و خرج مملکت . مجموع درآمدها و هزینه های یک کشور، یک وزارتخانه ، یک اداره ، یک مؤسسه و یا شخص خاص . صورت برآورد جمع و خرج یک وزارتخانه ، یک اداره ، یک بنگاه . ماده ٔ اول قانون محاسبات عمومی مصوب اسفندماه 13...
-
بودجه
دیکشنری فارسی به عربی
ميزانية
-
بودجه
واژهنامه آزاد
جدولی که در ان هزینه پس انداز ودرامد به کار برده باشند بودجه می گویی
-
بندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. اسیر، بازداشت، دربند، زندانی، محبوس ≠ آزاد ۲. دربند
-
بندی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bandi گرفتار؛ اسیر؛ زندانی.
-
بندی
فرهنگ فارسی معین
(بَ) (ص نسب .) 1 - اسیر، گرفتار. 2 - زندانی . ج . بندیان .
-
بندی
لغتنامه دهخدا
بندی . [ ب َ ] (ص نسبی ) اسیر. گرفتار. (آنندراج ) (غیاث ) (فرهنگ فارسی معین ). اسیر و گرفتار. ج ، بندیان . (ناظم الاطباء). اسیر. (ترجمان القرآن ). زندانی . ج ، بندیان . (فرهنگ فارسی معین ). محبوس . مسجون . مغلول : بندیان داشت بی زوار و پناه برد با خو...
-
بندی
لهجه و گویش تهرانی
انگل ،طفیلی
-
above-the-line budget
بودجۀ بالاسری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] بخشی از بودجۀ اولیۀ تولید فیلم که صرف هزینههای اصلی نظیر دستمزد بازیگران و کارگردان میشود