کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوخ
لغتنامه دهخدا
بوخ . (ع اِ) درهمی کار. (منتهی الارب ) (از آنندراج ).
-
بوخ
لغتنامه دهخدا
بوخ . [ ب َ ] (ع مص ) فرونشستن آتش و خشم یا حرارت و تب . سست شدن گرما و آتش و خشم و تب . (تاج المصادر بیهقی ). || مانده شدن کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بماندن . (تاج المصادر بیهقی ). || پدید آمدن راز و یعدی با...
-
جستوجو در متن
-
bukh
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوخ
-
بائخ
لغتنامه دهخدا
بائخ . [ ءِ ] (ع ص ) نعت از بوخ و بووخ . رجوع به این ماده شود.
-
آمیختگی
لغتنامه دهخدا
آمیختگی . [ ت َ / ت ِ ] (حامص ) امتزاج . اختلاط. شوب . || الفت . معاشرت . خلطه و آمیزش : چون ... آمیختگی آمد... بازار مضرِّبان و مفسدان کاسد گردد. (تاریخ بیهقی ).- آمیختگی دادن ؛ تألیف .- آمیختگی کار ؛ ارتباک .- آمیختگی گرفتن با چیزی ؛ الفت .- آمی...