کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوج بوج پچ پچ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
بوج بوج،پچ پچ
لهجه و گویش تهرانی
حرفهای محرمانه (درگوشی) و خصوصی
-
جستوجو در متن
-
whispers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زمزمه، نجوا، پچ پچ، بیخ گوشی، نجوا کردن، پچ پچ کردن
-
whisper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نجوا، پچ پچ، بیخ گوشی، نجوا کردن، پچ پچ کردن
-
pachypterous
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پچ پچ
-
chatters
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چت روم ها، پچ پچ، چهچه، پر حرف بودن، پچ پچ کردن، تندتند حرف زدن، چهچه زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن
-
chatter
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پچ پچ، چهچه، پر حرف بودن، پچ پچ کردن، تندتند حرف زدن، چهچه زدن، تند و ناشمرده سخن گفتن
-
peculators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پچ پچ، مختلس، دزد
-
pickaback
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پچ پچ، کول کردن، کول
-
پچ پچ کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ثرثرة , همس
-
گررام
واژهنامه آزاد
پچ پچ کردن- دم گوشی
-
پچ
لغتنامه دهخدا
پچ . [ پ ِ ] (اِخ ) نامی است که آرناؤدها و ملل اسلاو به قصبه ٔ ایپک دهند. رجوع به ایپک شود.
-
نجوا
فرهنگ فارسی معین
(نَ) [ ع . نجوی ] (اِ.) آهسته حرف زدن ، پچ پچ کردن .
-
claver
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوچه، وراجی، گفتار بیهوده، وراجی کردن، پشت سرکسی پچ پچ کردن
-
clavering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کلوبرت، وراجی کردن، پشت سرکسی پچ پچ کردن