کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
بوته
/bute/
معنی
۱. (زیستشناسی) گیاه پرشاخوبرگ که تنۀ ضخیم نداشته باشد و زیاد بلند نشود.
۲. نوعی نقشونگار که روی پارچه، جامه، یا چیزهای دیگر نقش کنند.
۳. [قدیمی] زلف؛ گیسو؛ نغوله.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بته، رستنی
۲. نقشگلوبته
۳. آماج، نشانه، هدف
۴. بوتقه، ظرفگدازنده طلاونقره
دیکشنری
bush, shrub, test
-
جستوجوی دقیق
-
بوته
واژگان مترادف و متضاد
۱. بته، رستنی ۲. نقشگلوبته ۳. آماج، نشانه، هدف ۴. بوتقه، ظرفگدازنده طلاونقره
-
بوته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بسوته› bute ۱. (زیستشناسی) گیاه پرشاخوبرگ که تنۀ ضخیم نداشته باشد و زیاد بلند نشود.۲. نوعی نقشونگار که روی پارچه، جامه، یا چیزهای دیگر نقش کنند.۳. [قدیمی] زلف؛ گیسو؛ نغوله.
-
بوته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bute ظرف کوچکی که در آن طلا و نقره ذوب میکنند؛ بوتۀ زرگری.
-
بوته
فرهنگ فارسی معین
(تِ) ( اِ.) 1 - گیاهی پر شاخ و برگ که زیاد بلند نشود. 2 - بچة آدمی و دیگر حیوانات . 3 - نقش و نگار روی پارچه . 4 - کنایه از: زلف و گیسو.
-
بوته
فرهنگ فارسی معین
(تَ یا تِ) (معر.) ( اِ.) ظرفی که طلا و نقره را در آن ذوب کنند: بوته زرگری .
-
بوته
لغتنامه دهخدا
بوته . [ ت َ ] (اِخ ) دهی است بمرو و در نسبت بوتقی گویند و از آن ده است : اسلم بن احمد بوتقی محدث . (از لباب الانساب ).
-
بوته
لغتنامه دهخدا
بوته . [ ت َ / ت ِ ] (اِ) رستنی و درخت پر شاخ و برگی را گویند که بسیار بلند نشود و به زمین نزدیک باشد. (برهان ) (جهانگیری ). رستنی که بسیار بلند نشود و به زمین نزدیک باشد. (فرهنگ فارسی معین ). درخت کوچک که بسیار بلند نباشد. (غیاث اللغات ). رستنی و در...
-
بوته
دیکشنری فارسی به عربی
اجمة , شجيرة , عشبة , عليق , مرج
-
بوته
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: botta / bona طاری: bota طامه ای: botta طرقی: bena کشه ای: botta نطنزی: buta
-
واژههای مشابه
-
بوته بر بوته
لغتنامه دهخدا
بوته بر بوته . [ ت َ / ت ِ ب َ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) بوت ابر بوت . بوط ابر بوط. از آلات کیمیا و آن بوته ای است که آنرا درزیر، سوراخی باشد که آن را بر بوته ٔ دیگری نهند و نیک به یکدیگر بپیوندند و فلز را در بوته ٔ زبرین ذوب کنند و ذوب شده ، به بوته ٔ ...
-
گل بوته
لغتنامه دهخدا
گل بوته . [ گ ِ ل ِ ت َ / ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین قیمولیا. رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن ذیل قیمولیا شود.
-
گل بوته
لغتنامه دهخدا
گل بوته . [ گ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) نقاشی یا گل دوزی که گل و بته های متعدد کشند یا دوزند. کشیدن یا انداختن رنگ سیاهی بشکل گل و گیاه در صفحه ٔ جامه یا کاغذی پدید آوردن . رجوع به گل بته و گل و بوته شود.
-
گل بوته
لغتنامه دهخدا
گل بوته . [ گ ُ ت َ/ ت ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پساکوه بخش کلات شهرستان دره گز واقع در 89هزارگزی جنوب خاوری کبودگنبد. در دامنه است . هوای آن سرد و دارای 162 تن سکنه است .آب آن از قنات و محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است . (از فره...
-
بوته جقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] butejeqqe = بتهجقه