کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بواکیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بواکیر
لغتنامه دهخدا
بواکیر. [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ باکورة، باکور. (اقرب الموارد) : از اجتناء بواکیر تفاصیل حکمت او فرومانند. (تاریخ بیهقی ص 1).
-
جستوجو در متن
-
باکوره
فرهنگ فارسی معین
(رِ یا رَ) [ ع . باکورة ] (ص .) 1 - اول هر چیز. 2 - میوة نورس ، نوبر، ج . باکورات . بواکیر.
-
باکورة
لغتنامه دهخدا
باکورة. [ رَ ] (ع ص ، اِ) تأنیث باکور. اول از هر چیز. ج ، بواکیر، باکورات . (از اقرب الموارد). || نوباوه . (مهذب الاسماء). ج ،بُکر. (منتهی الارب ). اول که از میوه رسد. (اقرب الموارد). پیش رس . (ناظم الاطباء). نوبر. بکیره . (یادداشت مؤلف ): نخلة باک...
-
تباشیر
لغتنامه دهخدا
تباشیر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تبشیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مژده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بشری . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). و آنرا نظیر نباشد جز تعاشیب الارض و تعاجیب الدهر و تفاطیرالنبات . (از اقرب الموارد). بشارت .(اقرب ال...