کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوارغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوارغ
لغتنامه دهخدا
بوارغ . [ ب َ رِ] (اِ) تخت . (شرفنامه ٔ منیری ). تختی است که برای زن حامله موقع وضع حمل درست نمایند. (از شعوری ج 1 ص 171). تخت آرامش زنان . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
-
واژههای همآوا
-
بوارق
واژگان مترادف و متضاد
بارقهها، درخشها
-
بوارق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بارِقَه] [قدیمی] bavāreq = بارقه
-
بوارق
لغتنامه دهخدا
بوارق . [ ب َ رِ ] (ع اِ) ج ِ بارقة. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ). جمع بارقه که بمعنی چیز روشن و بمعنی درخشندگی و روشنی باشد. مشتق از بروق که بمعنی درخشیدن است . (غیاث ) (آنندراج ) : وشایم بوارق لطایف او از اظلال نیل آمال محروم نگردد. (تاریخ بیهق ص ...